خلق زندگی زیباتر

جاه طلبی

۲۸
اسفند


«پیوسته تلاش کنید، تجسس کنید و کشف کنید؛ اما هیچ وقت تسلیم نشوید»
آلفرد لردیسون


آیا تاکنون به این فکر کرده اید که انسان به طور فطری جاه طلب و بلند پرواز پای به این دنیا می گذارد؟ در صورتی که تا به حال در مورد آن تفکر نکرده اید حتما در این رابطه اندکی فکر کنید، زیرا حقیقت این است که انسان به طور فطری بلند پرواز است. در بدو تولد، سرشت شما طوری نهادینه شد که جویای هدف باشید. شما ذاتا به گونه ای برنامه ریزی شده اید که کیفیت زندگی خود را بهبود ببخشید. هر کدام از موفقیت هایی که به آنها دست می یابید موجب ایجاد حس رضایت بخشی و افتخار درون شما شده و باعث می شود که از زندگی خود بیشتر لذت ببرید. اولین هدف شما بعد از تولد غذا خوردن بود. کسی تا به حال خوشحال تر از بچه ای که به تازگی غذا خورده است، ندیده . . در مورد بقیه ی هدفهای اولیه ی انسان مثل چهار دست و پا رفتن، صحبت کردن و راه رفتن چه نظری دارید؟ به محض برداشتن اولین گام و گفتن اولین کلام، رضایت بخشی از بین رفته و احساس نارضایتی به دنبال آن می آید. هدف های شما می توانند این گونه شکل بگیرند که کلمات را در کنار هم قرار دهید یا گامهای پیوسته بردارید. زمانی که به هدف های خود دست می یابید، احساس شادی و شعف وجود شما را فرا می گیرد، اما بعد از آن عدم رضایت جایگزین آن همه شادی می شود. زیرا به صورت فطری شما تمایل به این دارید که کارهای بزرگ تری را به انجام رسانید. قطعا شما تمایل دارید زندگی پر از وفور نعمتی را داشته باشید. نه تنها باید این میل درون شما وجود داشته باشد، بلکه باید به هر آن چه که دوست دارید برسید. اما متاسفانه از کودکی در گوش ما خوانده اند که باید به هر آن چه که داریم قانع باشیم و این طرز تفکر باعث می شود که ما از هدف ها و آرمان های خود دور شویم. به هیچ وجه نباید اجازه دهید که حس رضایت بر شما غلبه شود. باید از به انجام رسیدن کارتان راضی و خوشحال شوید؛ ولی رضایت کامل نداشته باشید. عدم رضایت حالتی خلاق است. در واقع بشر به خاطر عدم رضایت بود که از زندگی غار نشینی به زندگی شهر نشینی و سکونت در ساختمان های باشکوه نقل مکان کرد و به دنبال وسایل نقلیه، فکس و زندگی مرفه رفت.
عدم رضایت باعث می شود که به دنبال ساختن زندگی باشی که همه ی مردم دنیا حسرت آن را داشته باشند. در زندگی به دنبال هدفها و ایده های جدید و نابی باشید که با شور و شعف بسیاری در پی دستیابی به آنها حرکت کنید. در واقع زندگی کردن یعنی هدفمند بودن و شوق و ذوق داشتن برای رسیدن به خواسته ها جاه طلبی موجب به وجود آمدن نتایج عظیمی می شود. اهداف بزرگی را انتخاب کنید. آمادگی این را داشته باشید که در مسیر تحقق آرزوها تنها شوید. شکست را بپذیرید و ایستادگی کنید. جهان به تلاش و کوشش شما احتیاج دارد. طبیعت به بیش تر مخلوقات خود غنیمتی خارق العاده بخشیده داده است. غنیمتی به نام «هم رنگ شدن»، به طوری که گوزن هم رنگ با بیشه میشود، ماهی در دریا و پرنده بر روی درخت پنهان می شوند. اما باید بدانید که این موهبت شامل حال انسان نشده است. در واقع به انسان غنیمتی با ارزش تر داده شده است. به انسان قدرتی داده شده که به وسیله ی آن می تواند محیط پیرامون خود را مطابق با میل خود عوض کند.

زمانی که شما تغییر می کنید یا بهبود می یابید، محیط و پیرامون شما با تغییر کردن این بهبودی را نشان می دهند. میتوانید با نگاه کردن به محیط شخس دربارهی او اطلاعات فراوانی به دست آورید. برخلاف باورهای عمومی، افراد انعکاسی از محیط پیرامون خود نیستند، بلکه این محیط است که انعکاسی از افراد است. با بهتر کردن مردم، محیط نیز بهتر می شود. زمانی که تغییرات روی افراد رخ می دهد، آنها محیط قبلی خود را رها می کنند و به دنبال محیط جدیدی هستند که با روحیات آنها سازگار باشد وقتی که به ماهی، پرندگان و حیوانات می نگریم، شگفت زده می شویم که طبیعت با چه مهارتی آنها را در خود پنهان می کند. اما قبل از این همه شگفتی، باید به خودمان نگاه کنیم و بخاطر قدرت و توانایی هایی که در وجودمان نهفته است حیرت زده شویم محیط و جهانی که در آن کار و زندگی می کنیم، انعکاسی از نحوه تفکر و اندیشه هاست. مهم نیست که چه رویدادی که برای شما رخ می دهد اهمیت ندارد، بلکه برداشت شما و نحوه برخورد شما با این رویداد است که حائز اهمیت است.
«حقیقت این است»، «او حقیقت را می گوید»، «آن حقیقت محض است.» هر روز میلیونها نفر در جهان از کلمه ی حقیقت استفاده می کنند. همواره اصرار داریم که حق با ماست و ما حقیقت محض را می دانیم ، اما اگر ما روشن بینانه به موضوع نگاه کنیم، به این نتیجه می رسیم که هرگز این طور نیست. راهی که ما در پیش گرفته ایم ممکن است راه خوبی باشد. می تواند راه معتبری باشد، حتی می تواند نسبت به بقیه راه ها، راه بهتری باشد، اما هیچ گاه تنها راه نیست و حقیقت محض نیست. به محض این که فکر کنید، شما تنها راه درست را پیدا کرده اید و در پیش گرفته ایده بقیهی راهها نادرست می شوند. این طرز تفکر و دیدگاه پیشرفت را در زمانی کوتاه از پای در می آورد و خلاقیت را نابود می کند.

توصیه می کنم به جای این که از عبارت «حقیقت این است» یا «من حقیقت محض را می گویم» استفاده کنید، کلامتان را اصلاح کنید و بگویید: «راه خوبیست. شاید طبق این راه پیش روم؛ اما من به دنبال راه بهتری هستم.» نخستین تلفن هایی که اختراع شدند، روش خوبی برای برقراری ارتباط بودند؛ اما ثابت شد که آن تلفن ها بهترین وسیله ی ارتباطی نیستند. در مقایسه با سیستم های ارتباطی امروز آنها وحشتناک بودند. این موضوع در همه ی فعالیت های ما شامل مراقبتهای پزشکی گرفته، مسافرت های هوایی و ... صدق می کند. همیشه باید به دنبال راه بهتری باشیم. هر چند راه کنونی اثربخش باشد. شاید با به وجود آوردن یک تغییر مثبت بهره وری خود را 100 درصد افزایش دهید. قطعا راه بهتری وجود دارد، پس به دنبال آن باشید.
هیچ چیز به اندازه ی تجربه، حقیقت را نشان نمی دهد؛ انسانی که به دنبال تجربه اندوزی است می تواند اشتباه بودن بسیاری از حقایق را اثبات کند.

برگرفته از کتاب الفبای موفقیت نوشته پاپ پراکتور

  • علی خانی

قدرت درون

۱۷
اسفند

خلاقیت خود را چگونه فردی می بینید؟ اگر احساس می کنید که فرد خلاقی هستید، سرنوشت خوبی در انتظار شماست. . بیشتر افراد جامعه بر این باورند که عده ای توانایی نوآوری و خلق ایده های ناب را دارند و برخی دیگر از این نعمت بی بهره اند. این عقیده ای پوچ و بی اساس است. حقیقت امر این است که همه ی افراد در وجود خود روحیه ی نوآوری و آفرینش دارند ولی بعضی از افراد از آن استفاده نمی کنند و طوری وانمود می کنند که کاملا از آن بی بهره اند. اگر تا به حال شخصی بوده اید که توانایی های خود را نشناخته و مهارت ها را درون خودتان تقویت نکرده اید، قطعا این کار را انجام دهید. همه ی افراد به سرزندگی و خوشحالی احتیاج دارند. باید خودمان را از پیله ی تنهایی و حد و مرزی که برای خودمان ساخته ایم. رها سازیم. با نیروی خلاقیت و نوآوری می توان به شادمانی، شور و شعف و خوشحالی دست یافت. همیشه افرادی که پشت سر افراد دیگر قدم بر می دارند هیچ گاه به موفقیت نمی رسند؛ ولی کسانی که از نیروی خلاقیت و آفرینش استفاده می کنند و به خلق ایده می پردازند، همواره پیشرفت می کنند. . . . . در زندگی می توان یکی از این دو راه را برگزید. یا باید هم رنگ جماعت شد و با مردم پیش رفت و یا باید راه خود را برگزید و خود را مستثنی از بقیه دانست. برای جدا شدن از بقیه بایستی تلاش کنید تا به جایگاهی دست یابید که قبل از شما کسی به آن مکان نرسیده است. به نظرات و اعتقادات بقیه بی توجه باشید و تنها به ندای درون خود گوش بسپارید.

برای این که خلاقیت و نوآوری ایجاد شود باید ترس از شکست و ناکامی را کنار
بگذارید. از مسیری که بقیه بارها از آن عبور کرده اند رد نشوید، مسیر جدیدی خلق کنید.
تصمیم گیری در قدیم اصطلاحی بود که می گفت هرگاه در زندگی مرتکب خطابی شدید، جهان هستی از آن چشم پوشی می کند؛ ولی اگر درست تصمیم نگیرید، زندگی به سادگی از کنار آن نمی گذرد. با وجود اینکه مطالب زیادی در مورد قدرت درون نوشه شده است، کمتر مطلبی به این موضوع اشاره دارد که نخستین گام برای بالندگی و بهبود قدرت درون تصمیم گیری است. به دلیل بیم داشتن از این که مرتکب خطا شویم، هیچگاه اقدام به تصمیم گیری نمی کنیم. «الدوس هاکسلی» نیز به این موضوع اشاره کرده است و می گوید: تاثیر منفی که اشتباه کردن بر جای می گذارد بسیار کمتر از تاثیر منفی ترس از اشتباه کردن است. قلم و کاغذی برداشته و در مورد سه پرسش زیر کمی تأمل کنید در حال حاضر در چه مکان و شرایطی قرار دارید؟ تمایل دارید در آینده در چه مکان و شرایطی قرار داشته باشید؟ چه اقداماتی را می توانید برای پر کردن فاصله شرایط فعلی و شرایط دلخواه نان در آینده انجام دهید؟ پاسخ به پرسش های بالا شما را در روند تصمیم گیری یاری می کند. حال در مورد دو موضوع زیر کمی تأمل کنید: بدترین نتیجه ای که می تواند نصیبتان شود چیست و سپس به این موضوع فکر کنید که اگر نتیجه دلخواهتان حاصل شود چقدر زندگی زیبا و خوشایند می شود.

طبق تحقیقات صورت گرفته، افراد موفق خیلی سریع تصمیم گرفته ولی به آرامی در تصمیم خود تغییر ایجاد می کنند. هنگامی که دیگران قادر به حل مشکلی نباشند، شما تصمیم گیری سختی پیش رو دارید. در واقع مسائل آسان به راحتی قابل حل هستند و نیازی به حل آن از جانب شما نیست.
لینکلن» شخصی بود که در یک خانوادهی عادی و متوسط به دنیا آمده بود و شرابطش به نحوی بود که مجبور به گرفتن تصمیم های سختی بود. تصمیمات گرفته شده توسط او با انتقاد زیادی روبرو می شد. دوستان وی از او سؤال می کردند که «چرا او از انتقادهایی که صورت میگیرد خشمگین نمی شود؟» او منطقی جواب میداد: «اگر بنا بر این باشد که زندگی ام را بر اساس این انتقادها و پاسخ به آنها قرار دهم، دیگر زندگی ام روال عادی خود را نخواهد داشت. من آن کاری را که تشخیص می دهم درست است، به انجام می رسانم. نظر اشخاص دیگر برایم اهمیتی ندارد.» از این داستان الگوبرداری کنید. زمانی که به مرحله ای رسیدید که از تصمیم خود مطمئن شدید و به خاطر تصمیمی که گرفته اید به شدت مورد انتقاد دیگران قرار گرفتید، مشابه لینکلن برخورد کنید.
هدف و پشتکار تعداد زیادی از افراد اعتقاد دارند که لازمه ی پیشرفت در کسب و کار داشتن ضریب هوشی بالایی نسبت به سایرین است. با این وجود مدرکی وجود ندارد که نشان دهنده ی این موضوع باشد که پیشرفت و موفقیت تنها در گرو ضریب هوشی و استعداد بیشتر است. افراد باهوش زیادی را می بینیم که زندگی عادی دارند و در زندگی شان پیشرفتی حاصل نشده است. اگر واقعا هوش و استعداد تعیین کننده بود، چنین افرادی باید موفق ترین اشخاص جامعه می شدند.

طبق بررسی های صورت گرفته مشخص می شود که پیشرفت، ارتباط اندکی با هوش و استعداد دارد. همه ی ما دیده ایم که زنان و مردانی با ضریب هوشی معمولی به جایگاه های بزرگی دست یافته اند. برای دستیابی به کسب و کار موفق و پیشرفت در آن نمی توان به طور یقین بیان کرد که به چه چیزهایی احتیاج داریم. اما ویژگی های شخصی وجود دارد که می دانیم بدون شک بر میزان موفقیت تاثیر گذار هستند. هدف داشتن و پشتکار و پایداری در رسیدن به آن هدف، ویژگی های بسیار مهم در دستیابی به موفقیت هستند. کسانی که پیشرفت می کنند سمت و سوی رسیدن به موفقیت را به خوبی شناسایی می کنند و برای دستیابی به هدف می دانند که از چه موانعی باید عبور کنند. افراد موفق از تجربیات گذشته درس می گیرند و از قدرت و نیروی درونی خود استفاده می کنند. آنان افرادی هستند که به خودباوری رسیده اند. استعداد و ضریب هوشی به تنهایی به پیشرفت و موفقیت کمک نمی کند. یک دانشجوی سطح متوسط می تواند به پیشرفت بزرگی دست یابد.
اگر هدف داشته باشید هیچ گاه دلزده نمی شوید و هر روز صبح با ذوق و شوق
فراوانی برای انجام کارها از خواب برمی خیزید.
برای رسیدن به هدف باید در خود انگیزه ایجاد کنید.

همه چیز در سایه ی پایداری و ممارست به وقوع می پیوندد.

  • علی خانی

ترس

۱۱
اسفند

سال ها پیش مقاله ای از ارل نایتینگل خواندم. او نوشته بود یکی از ویژگیهای کهن انسان این است که از ناشناخته ها می ترسند. انسان ها نسبت به آنچه نمی شناسند و مورد امتحان قرار نگرفته است به شدت هراسان هستند. بسیاری از ما تحت تاثیر ترس به جستجوی امکانات و فرصت های جدید نمی رویم. آیا شما در زندگی و در تخیل خود محدوده ای را مشخص کرده اید که فکر می کنید نباید از آن فراتر بروید؟ آیا شما هم از ناشناخته ها می ترسید؛ زیرا امکان عدم موفقیت و شکست وجود دارد؟ چرا تصور نمی کنید که ممکن است در ورای حیطه امن و منطقه آسایش شما فرصت ها و موقعیت های خوبی در انتظار شما باشند و برای به دست آوردن آنها تنها کافی است دست به کار شوید و اقدام کنید. باید از منطقه امن خود خارج شوید و به سمت اهداف و رویاهای خود رهسپار شوید. اغلب اوقات برای رسیدن به مقصدی تنها از راه شناخته شده می رویم و راه ناشناخته را امتحان نمی کنیم؛ زیرا راه شناخته شده کم دردسرتر است و به راحتی بیشتری می توانیم از آن راه عبور کنیم؛ اما رفتن از راه شناخته نشده، ممکن است با چالش همراه باشد. وقتی مسیر خود را برای رسیدن به موفقیت ترسیم می کنید، مکان ها و موقعیت های بسیاری وجود دارند که ممکن است نخواهید با آن ها روبرو شوید؛ اما وقتی وارد آن ها می شوید و خود را در مسیر مواجه شدن با آن موقعیت ها و مکان های ناشناخته قرار می دهید، به پاداش و اجر فراوان می رسید.

من ده سال اول زندگی ام را در اورساوند انتاریو گذراندم. یک روز گرم تابستانی یکی از اعضای بزرگتر خانواده ام مرا به پارک هریسون که استخر خوبی داشت، برد. هنوز به خوبی به یاد می آورم، بچه های بزرگتر از پله ها بالا می رفتند، به سکوی دایو می رسیدند و از آنجا به درون استخر شیرجه می رفتند. آن ها بسیار لذت می بردند. من برای این که بچه های بزرگتر را تحت تاثیر قرار دهم از پله ها بالا رفتم. وقتی از روی سکو به پایین نگاه کردم، ترس تمام وجودم را فرا گرفت. جرئت شیرجه درون آب را نداشتم. از نردبان پایین آمدم. من نه تنها لذت پریدن به درون استخر را از دست دادم، بلکه اعتماد به نفس خود را از بین بردم... اگر خوب فکر کنید، متوجه می شوید که شما هم روزی با مانع ترس روبرو شدید یا از این مانع گذشتید و به رهایی رسیدید یا راه بازگشت را انتخاب کردید. من تا 26 سالگی از هر چه می ترسیدم، فاصله می گرفتم. سپس تحت تاثیر راهنماییهای یک شخص با تدبیر به جایی رسیدم که دیگر اجازه ندادم ترس مانع رسیدن من به اهدافم شود و از آن به بعد به معنای واقعی آزادی را احساس کردم. هرگاه در زندگی می خواهیم حرکتی کنیم با مانع ترس روبرو می شویم. من سال ها در کانادا، ایالات متحده و انگلستان تجارت کرده ام. بارها به زنان و مردانی برخورده ام که با مانع ترس مواجه شده و ادامه نداده اند. آنها کسانی بودند که باید موفق می شدند؛ اما موفق نشدند. آیا مانع ترس شما یا کسب و کارتان را با مشکل روبرو کرده است؟ کار را انجام دهید و مطمئن باشید که پشیمان نخواهید شد. نترسید، کسب و کار خود را آغاز کنید دو روز پیش با مرد جوانی سخن می گفتم که قرار بود ماه آینده از دانشگاه فارغ التحصیل شود. او به این فکر بود که بعد از فارغ التحصیلی شرایط کارش به چه شکل رقم خواهد خورد و به چه شغلی مشغول خواهد شد؟ و پاسخ سوالش را پیدا نمی کرد. این سوال را مطرح کردم: «تمایل دارد ماهیانه چه مقدار پول دریافت کند؟» آن مقدار پولی که مد نظر وی قرار داشت بیشتر از مقداری بود که 99 درصد شرکتها و سازمان های آمریکایی قادر به پرداخت آن بودند. در ادامه از او پرسیدم: «آیا بهتر نیست که برای خودت کسب و کار جدیدی راه بیاندازی و برای خودت کار کنی؟ هر شرکتی در دنیا که اکنون موفق شده است در ابتدا توسط شخصی راه اندازی شده است. اگر آنها قادر به انجام این کار بوده اند، قطعا تو نیز می توانی آن را به انجام برسانی.» پاسخ داد: «هیچ وقت در این مورد اندیشه نکرده بودم.» به او گفتم: « افراد زیادی در جامعه حضور دارند که دارای نیازهای متفاوتی هستند. نیازهای آنها را شناسایی کن و سعی در برآورده کردن آن نیازها داشته باش.» ما همیشه این گونه می پنداریم که اشخاص مسن باید شرکتی را تأسیس کنند. این اعتقادی بی پایه و پوچی است. سن و سال افراد ارتباط مستقیمی با آغاز کسب و کار جدید ندارد. سن و سال معنایی ندارد. در واقع جسارت، جاه طلبی و غلبه بر ترس در هنگام مواجه با ناشناخته ها است که لازمه ی ایجاد کسب و کار جدید است. عزم خود را جزم کنید، نیازها را شناسایی کنید و سعی در برطرف کردن آن نیاز ها داشته باشید.

منبع : کتاب الفبای موفقیت از پاپ پراکتور

  • علی خانی

هدف گذاری

۰۸
اسفند

آیا احساس می کنید زندگی خسته کننده و ملال آور است؟ زندگی می تواند ماجراجویی هیجان انگیز باشد؛ اما این شما هستید که می توانید زندگی را هیجان بخش کنید. به تازگی مقاله ای از جان گودارد را مطالعه کرده ام و بسیار تحت تاثیر قرار گرفته ام. من نمی توانم تصور کنم که گودارد لحظه ای از زندگی اش را در کسالت گذرانده باشد. وقتی او پانزده ساله بود، 127 هدف چالش برانگیز را برای خود در نظر گرفته و فهرست کرده بود و با تمام وجود برای تحقق آنها تلاش می کرد. از جمله کارهایی که می خواست انجام دهد؛ طی کردن رود نیل بود (نیل که بزرگترین رودخانه ی جهان است. او می خواست کنگو و قلهی اورست را فتح کند. او به همه ی هدف های خود دست پیدا کرد. در زمانی که من این مطلب را می نویسم، جان گودارد به 108 هدف خود دست پیدا کرده است. یکی از هدف های او پرواز با هواپیمای مافوق صوت ب-1 بود. این هواپیما پیشرفته ترین هواپیمایی نیروی هوایی آمریکاست. این هواپیما می تواند به سرعت مافوق صوت پرواز کند و رادارها قادر به شناسایی آن نیستند. او در تاریخ 3 نوامبر سال 1989 در تگزاس با این هواپیما پرواز کرد. گودارد قبلا با 47 نوع هواپیما مختلف پرواز کرده بود که از جمله ی آنها می توان به هواپیماهای اف-4 فانتوم و جنگنده ی بمب افکن اف-11 اشاره کرد.
جان گودارد توانسته است 12 قله مرتفع جهان را فتح کند. 14 سفر اکتشافی را به انجام رسانده است، از 15 رودخانه ی خروشان دنیا عبور کرد، به 120 کشور سفر کرد.

هدف گذاری یکی از اصول اساسی در زندگی است. نه به خاطر اینکه مورد تشویق دیگران قرار بگیریم و بتوانیم نظر دیگران را به خود جلب کنیم، بلکه به علت پاداشها و رضایت درونی هدف گذاری کنید. هدف گذاری باعث می شود شما به طور پیوسته رشد کنید و به انسان بهتری تبدیل شوید.
باید همواره در حال تلاش برای تحقق اهداف خود باشید. کسی که اهدافی والا برای خود تعیین کند و به آنها برسد، تبدیل به انسانی بزرگ و ارزشمند می شود و کسی که هدفهای ناچیز و کوچکی برای خود تعیین کند و به آن ها برسد تبدیل
به انسانی کوچک می شود.
در طی سال های گذشته کارت هایی درست کرده ام که آن ها را کارت هدف گذاری نامیده ام. هرگاه در یک همایش صحبت می کنم، روی هر یک از صندلی ها یک کارت قرار میدهم. واکنش کسانی که کارت ها را دریافت می کنند، متفاوت است. بعضی ها یکی از این کارت ها را برمی دارند، به آن نگاه می کند، لبخند می زند و آن را دوباره سرجایش می گذارد. برخی دیگر کارت را به سرعت می خوانند و تقاضای کارت های بیشتری می کنند. این کارت ها، کارت های معمولی هستند که روی یک طرف آن یک عبارت مثبت و در سمت دیگر آن فضایی در نظر گرفته شده است تا شخص بتواند هدف اش را بر روی آن بنویسد. ما از افراد می خواهیم آن را در کیف یا جیبشان قرار دهند؛ بعد هرگاه که کارت را لمس می کنند، به یاد اهدافشان می افتند. ' ' ' شما هم از این روش استفاده کنید آن چه بر روی کارت می نویسید، سرانجام به آن دست می یابید و البته در صورتی که پیوسته کارت را بخوانید.

بررسی ها نشان می دهند که تنها 13 درصد افراد هدفهایی واضح برای خود مشخص کرده اند. بر اساس این آمار 87 درصد از ما هدف واضح و شفافی ندارند. از سوی دیگر تنها 3 درصد هدف شان را مکتوب می کنند که این 3 درصد بیشترین درآمد را در جامعه به خود اختصاص داده اند. آنها زندگی سراسر از معنا و هدف را تجربه می کنند. من از سال 1961 تا به حال این کارت ها را برای خود تهیه می کنم و آن ها را در جیبم می گذارم و به این نتیجه رسیده ام که این کارت ها معجزه می کنند. تهیه ی این کارت در حالی که بسیار ساده است اما بسیار اثربخش است. در زندگی چه چیزی را واقعا می خواهید؟ آیا این را می دانید؟ هدفتان را روی کارتی بنویسید و آن را در جیبتان بگذارید. نتیجه شما را حیرت زده خواهد کرد.
اگر کسی با اطمینان در راستای رویاهایش حرکت کند و برای تحقق آن زندگی که در ذهنش تصور کرده است تلاش کند، با موفقیت دور از انتظار روبرو خواهد شد. »
هنری دیوید تروی
چند سال قبل به یکی از سخنرانی هایی که در همایش فروش در ایالات متحده برگزار شده بود گوش می دادم. در این سخنرانی مطلب بسیار جالبی مطرح شد که هرگز آن را فراموش نخواهم کرد. سخنران اظهار داشت : در مراسم تدفین آن چه که بسیار باعث تاسف است، این نیست که بدن کسی میمیرد، بلکه مهم مرگ همه ی آرزوها و رویاها اوست. به مرگ میلیون ها نفر فکر کنید که با رویاها و آرزوهایی که تنها آن ها توانایی تحقق آن را داشتند دفن می شوند. به مرگ میلیون ها نفر فکر کنید که هرگز در زندگی شان هدفی نداشته اند. خانه ای که قصد ساختنش را داشتند و هرگز نساختند. کسب و کاری که می خواستند شروع کنند و هرگز شروع نکردند، اتومبیلی که رویای داشتن آن را داشتند و ولی به آن دست نیافتند. سفری که می خواستند بروند و نرفتند. می خواهید چه کاره شوید، می خواهید چه کاری انجام دهید، می خواهید چه چیزی داشته باشید؟ تصمیمتان را بگیرید، همین حالا این کار را انجام دهید. هرگز هدف گذاری را به تعویق نیاندازید، همین امروز اهدافی را به طور واضح برای خود تعیین کنید.
جیمزالن در کتاب انسان متفکر می نویسد: «ممکن است در حال حاضر شرایط نامطلوبی داشته باشید؛ اما اگر که هدف و رویایی داشته باشید و برای رسیدن به آن تلاش کنید، شک نکنید که زندگی شما مدت طولانی به این شکل باقی نمی ماند .» هرگز به دنبال آن نباشید که تمام شرایط دلخواه فراهم شود و سپس دست به اقدام بزنید. هدفتان را مکتوب کنید. هدف تان را روی یک کارت بنویسید و آن کارت را با خود حمل کنید. روزی چند بار این هدف مکتوب شده را بخوانید. ممکن است به نظر برسد که کار بسیار ساده ای است؛ اما باور کنید هر کس این کار را انجام دهد، موفق می شود. این اقدام تفاوت بین افراد فقیر، ثروتمند، ضعیف، قدرتمند، افسرده و دل شاد را رقم می زند. موفق ترین اشخاص کسانی هستند که همیشه هدفهایی واضح و شفافی برای خود تعیین کرده اند.
کسانی که هدفی برای خود مشخص می کنند، موفق می شوند؛ زیرا می دانند که به کجا می روند و مقصد را برای خود مشخص کرده اند.
موضوع به همین سادگی است، راه دیگری برای موفقیت وجود ندارد. 

رشد و پیشرفت مستمر در زندگی شما یا در حال پیشرفت هستید و یا پسرفت. در اطراف خود چند نفر را می شناسید که پس از به دست آوردن یک دستاورد و موفقیت در روند پیشرفت آن ها توقف ایجاد شد و پس رفت کردند؟ هموارد لازم است راه های بهتری برای رشد و پیشرفت پیدا کنیم و از موفقیتی که به آن دست یافته ایم فراتر رویم. آیا شنیده اید که می گویند: همه موفقیت را دوست دارند، اما همه تمایل ندارند تغییرات لازم برای موفقیت را ایجاد کنند. در اینجا منظور من از تغییر، رشد و بالندگی است.
بسیاری از شرکت ها و کمپانی های بزرگ تنها به این دلیل که فکر کرده اند برای همیشه موفقیت را تصاحب کرده اند و دیگر احتیاج به تغییر و رشد ندارند، نابود شدند و از بین رفتند. در صورتی که موفقیت قابل تصاحب نیست، شما تنها می توانید آن را قرض بگیرید و برای داشتن آن باید همواره بهای آن را پرداخت کنید.
زندگی یعنی رشد: اگر از لحاظ ذهنی و معنوی رشد نکنیم، مرده ای بیش نیستیم

پس سعی کنید در زندگی رسالت شخصی و هدف خوذ را پیدا کنید و در مسیر آن قدم بردارید

  • علی خانی


آیا تا به حال با خود فکر کرده اید که چرا بعضی ها همواره موقعیت های منفی را به زندگی خود جذب می کنند و جمعی دیگر تنها موقعیت های مثبت را جذب می کنند؟ درک این موضوع را می توانید در مفهوم قانون جذب جست و جو کنید. شما به عنوان یک انسان موجودی زنده، تنفس کننده و جذب کننده هستید. شما توانایی این را دارید که هر آنچه را که بخواهید در زندگی خود جذب کنید. چرا سعی نکنیم که شرایط مثبت را به زندگی خود جذب کنیم؟ وقتی به تاریخ نگاه می کنیم، می بینیم تعداد کمی از افراد به این قانون پی برده اند و توانسته اند با هماهنگی با این قانون طبیعی عالم هستی کار کنند... قانون جذب. این قانون به وضوح می گوید: شما تنها می توانید آن چه را که با فرکانس شما هماهنگی دارد را به خود جذب کنید. هر چیزی در عالم هستی ارتعاش دارد و دارای فرکانس مشخصی است. ذهن و جسم شما هم از این قاعده مستثنی نیست. از طریق یک میکروسکوپ به بدن خود نگاه کنید. یک تودهی انرژی است که حرکت می کند و ارتعاش دارد. ذهن شما در هر لحظه دارای ارتعاش معینی است. این ارتعاش بر اساس نوع اندیشه و فکر شما تغییر می کند، اندیشه های مثبت دارای ارتعاش بالا و اندیشه های منفی دارای سطح ارتعاشی بسیار پابینی است. " نکته قابل توجه اینجاست که هیچ کس نمی تواند شما را مجبور کند تا به چیزی که نمی خواهید فکر کنید. این جاست که مفهوم آزادی معنا پیدا می کند.
همین جاست که مشخص می شود که چرا بعضی از افراد همواره درگیر مشکلات و موارد منفی هستند. آنها اجازه می دهند آنچه در اطراف آنها اتفاق می افتد ، بر روی چگونه اندیشیدن آنها تاثیر بگذارد. نود درصد جمعیت خواسته و آرزوهایی مثبت دارند؛ اما منفی فکر می کنند. اندیشه های منفی شان، آنها را در ارتعاش منفی قرار می دهد که به موجب قانون جذب چیزهای منفی را به خود جذب می کنند. قانون جذب کاری با خواسته ها و آرزوهای شما ندارد، قانون جذب تنها با فرکانسی که شما به وسیله اندیشه هایتان به جهان هستی ارسال می کنید کار می کند. | اگر آرزو و خواسته شما این است که ثروتمند شوید اما همواره به کمبود و نداشتن پول کافی می اندیشید، این اندیشه منفی شما دارای فرکانس مشخصی است که شرایطی را به زندگی شما جذب می کند که نه تنها شما را ثروتمند نمی کنند بلکه هر آنچه را هم که دارید از شما می گیرد.
انسان دارای قدرتی است که می تواند اندیشه هایش را به واقعیت فیزیکی تبدیل کند. در بین تمام مخلوقات تنها انسان است که می تواند رویاپردازی کند و رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کند.
ناپلئون هیل
ذهن، ماشینی شگفت انگیز تصور کنید بهترین اتومبیلی که تاکنون ساخته شده است را خریداری کرده اید. اتومبیل شما با عملکردی عالی کار می کند و سرعت و شتاب فوق العاده ای دارد. اما شما به ندرت از این اتومبیل استفاده می کنید. تنها گاهی اوقات با آن تا نزدیک ترین سوپر مارکت می روید و برمی گردید. مضحک است، نه؟ اما ما انسان ها چیزی به مراتب ارزشمندتر و قدرتمندتر را در اختیار داریم. اما به دلایلی عجیب اکثر مردم به همان اندازه از این ابزار با ارزش و قدرتمند استفاده می کنند که از آن اتومبیل قدرتمند استفاده می کنند. منظور من از این ابزار قدرتمند مغز شماست که سازمان دهنده، کنترل کننده و مرکز پردازش اطلاعات بدن می باشد. در حالی که مغز فقط دو درصد وزن بدن را تشکیل می دهد و از بیست درصد خونی که در بدن جاری است، استفاده می کند. بدون آن که کار به خصوصی انجام دهیم، مغز از خودش مراقبت می کند. مغز از خون تغذیه می کند و پیچیده ترین ابزار الکتریکی بدن است.
دکتر نورمن وئینت پیل که مسئول پردازش اطلاعات یکی از بزرگترین شرکت های آمریکایی بود، روزی به من گفت تا ده سال دیگر تا حدی در پردازش اطلاعات پیشرفت می کنیم که آنچه امروزه داریم در مقایسه با آن بسیار ابتدایی به نظر خواهد رسید، همچنین اضافه کرد اما آن چه به دست خواهیم آورد. در مقایسه با مغزتان یک اسباب بازی بیش نخواهد بود. شما میتوانید از مغز خود برای اندیشیدن، نظریه پردازی، متحول کردن زندگیتان و برای حل هر مسئله ای استفاده کنید. می توانید با مغزنان به هر جایی که می خواهید بروید و هر آنچه را که می خواهید از طریق قدرت خارق العاده ذهن به دست آورید. . ذهن نیرومندترین چیزی است که خدا خلق کرده است.

حکومتهای آینده، حکومتهای ذهن می باشند. هر آنچه را بتوانید از طریق قدرت تخیل خود تجسم کنید، می توانید به دست آورید. تصور و تخیل کارگاه ذهن هستند که می توانند انرژی ذهن را به معادل فیزیکی آن تبدیل کنند.
پارادایم های شما (الگوهای ذهنی شما)
پارادایم مجموعه ای از عادت های رفتاری و الگوهای ذهنی است که در ضمیرناخودآگاه شما تثبیت شده اند. بیش از 95 درصد از رفتارها و تصمیمات شما در طول زندگی بر اساس این پارادایم ها است. این پارادایم ها بستگی به این دارند که از دوران کودکی ذهن شما به چه نحوی برنامه ریزی شده اند، اما خبر خوب این است که شما می توانید این الگوهای قدیمی را تغییر دهید. پارادایم ها مانند نرم افزارهایی هستند که بر روی سخت افزار مغز و ذهن شما نصب شده اند، شما توانایی این را دارید که این نرم افزارها را پاک کنید و نرم افزارهای جدید را جایگزین آنها کنید. نیروی و قدرت بی انتهایی در درون هر یک از ما به ودیعه گذاشته شده است که با آن همه چیز امکان پذیر است. تنها با تغییر دادن بخش کوچکی از این پارادایم های قدیمی می توانید نتایج خود را به شکل قابل توجه ای تغییر دهید. مجموعه باورها و الگوهای ذهنی شما، پارادایم شما را تشکیل می دهد. پس به عبارتی تغییر باورها مساوی است با تغییر پارادایم. تکنیک های زیادی برای تغییر باورها وجود دارد. اما قدرتمند ترین این تکنیک ها می توان به جملات تاکیدی مثبت و همچنین تجسم خلاق است. که البته قدرت تجسم و تخیل شما از نیروی بسیار بیشتری برخوردار است.| به طور مثال اگر از زمان کودکی این باور در شما شکل گرفته است که فرد باهوشی نیستید و نمی توانید در مواردی مانند تحصیل و شغل و... به موفقیت چشمگیری دست یابید، باید دست به کار شوید و این باور محدود کننده را هرچه زودتر پاک کنید و باور جدید که حاکی از این است که شما فردی باهوش و بسیار خلاق هستید را جایگزین باور قبلی کنید. تا زمانی که این الگوهای قدیمی را تغییر ندهید، نمی توانید در زندگی خود کار مهمی انجام دهید. یک یا دو باور محدود کننده که بخشی از پارادایم های شماست را انتخاب کنید و جای آنها را با باورهایی که می توانند نماینده ی آزادی برای شما باشند، تغییر دهید. این دو باور جدید را در ذهن خود نگه دارید و آن ها را تثبیت کنید، دیری نمی پاید که زندگیتان شروع به تغییری قابل ملاحظه می کند، زیرا حقیقت این است که این پارادایم ها هستند که سطح ارتعاش افکار شما را مشخص می کنند. این پارادایم ها هستند که فرکانسی که به جهان هستی ارسال می کنید را مشخص می کنند.
اگر قرار باشد زندگی مان بقا پیداکند باید نحوه تفکر و باورهای خود را تغییر دهیم.

  • علی خانی

آیا فکر می کنید برای شروع مجدد خیلی دیر شده است... آیا فکر می کنید زمان زیادی را دست داده اید و دیگر امکان این وجود ندارد که رویای خود را محقق کنید می خواهم این را بدانید که اگر هنوز زنده هستید، خیلی بیشتر از نیازتان زمان دارید. هم اکنون که این بخش از کتاب را می نویسم وارد دهه 80 سالگی شده ام، اما اهداف زیادی را برای خود تنظیم کرده ام که باید حتما آنها را به دست آورم. بشر تازه در ابتدای مسیر پیشرفت است، چارلز کترینگ که یک مخترع صاحب نام است ، می گوید: «ما در تمام زمینه ها در نقطه ی شروع پیشرفت هستیم.» نسل آینده به ما نگاه خواهد کرد. برای نسل آینده‌ی نظام حمل و نقل این دوران، مضحک به نظر خواهید رسید. اما مهم ترین ویژگی ما برای نسل آینده، نحوه نگرش ما و سطح آگاهی و طرز برخورد ما با یکدیگر است. شما از این توانمندی برخوردارید که به اوج و عظمت برسید و تمام توانایی های خود را به عرصه ظهور درآورید، می توانید هر آن چه را در ذهن تصور و تجسم می کنید به دست آورید. برای شروع یک مسیر و کار تازه هیچ وقت دیر نیست. سن و سال، جنسیت، نژاد ، میزان مدرک تحصیلی شما، هیچکدام نقشی در موفقیت یا عدم موفقیت شما ندارد، مهم این است که هم اکنون تصمیمی جدی بگیرید و دست به کار شوید. به جای اینکه در ذهن خود با ترس ها و شک و تردیدهای خود مشورت کنید با امید و رویا مشورت کنید. به تردیدها و ناامیدی ها فکر نکنید. به شکستی که خوردید، نیندیشید. به توانمندی های بالقوهی خود فکر کنید.

در مدت 5 سال یا کمتر میتوانید تبدیل به یک متخصص در هر زمینه ای و صنعتی تبدیل شوید. کافی است هدف و زمینه مورد علاقه خود را پیدا کنید و روزانه زمانی مشخص را برای یادگیری در آن زمینه دلخواهتان اختصاص دهید. چیزی نمی گذرد که متوجه می شوید به یکی از متخصصان در زمینه مورد علاقه خودت تبدیل شده اید و بسیار فراتر از آنچه که در ابتدا در ذهن خود داشتید پیش رفته اید. هم اکنون تصمیم بگیرید و ترس ها و تردیدها را کنار بگذارید.


بیست سال دیگر بابت کارهایی که نکرده ای بیشتر افسوس می خوری تا کارهایی که کرده ای هم اکنون از حاشیه ی امنیت خود بیرون بیا و رویاهای بزرگ در سر بپروران.
مارک تواین


بهانه ها را کنار بگذار! ویلیام جیمز حدود یک صد سال قبل زندگی می کرد. اغلب مطالبی که جیمز در آن زمان آموزش می داد، صحت و درستی اش هنوز به قوت خود باقی استویلیام جیمز میگفت؛ اکثر ما تنها از توانایی های فیزیکی و ظاهری خود استفاده می کنیم. اکثر انسان ها از توانایی هایی برخوردار هستند که هرگز از آن استفاده نمی کنند. آنها تنها به وسیله ی نحوه تفکر خودمحدود می شوند.

سالها بعد توماس ادیسون به همه ثابت کرد که هیچ کدام از عوامل بیرونی و محیطی نمی توانند نقش قابل ملاحظه ای در موفقیت یک شخص داشته باشند، او گفت: «اگر همه ی ما بهانه ها را کنار بگذاریم و در حد توانایی های بالقوه ی خود ظاهر می شدیم، خودمان هم حتی شگفت زده می شویم

در زمان توماس ادیسون و وبلیلم جیمز در مقایسه با روزگار امروز اطلاعات بسیار کمیاب و نادر بودند. مردم می توانستند بهانه بیاورند که به دلیل عدم وجود اطلاعات و عدم آگاهی در فقر زندگی می کنند. اما این مربوط به آن روزگار بود و اکنون این بهانه ها هیچ گونه اعتباری ندارند. امروزه کتابهای بسیاری در زمینه موفقیت و رشد شخصی در سراسر جهان چاپ می شود. به وسیله ی محصولات آموزشی شنیداری، اتومبیل شما می تواند تبدیل به کلاس رشد شخصی شود.
دیگر هیچ بهانه ای وجود ندارد که رویاهای خود را به واقعیت تبدیل نکنید. می توانید به رغم انواع مشکلات موجود به سمت هدفهایتان حرکت کنید. اقتصاد را بهانه ی نرسیدن خود به هدف قرار ندهید، زیرا می توانم هزاران زن و مرد را برای شما نام برم که از صفر و حتی زیر صفر شروع کردند و هم اکنون به تمام خواسته های خود دست یافته اند. بهانه ها را کنار بگذارید به زندگی که لیاقت آن را دارید دست یابید.
همیشه رویاهایی در سر بپرورانید که در ابتدا تحقق آن برایتان امکان پذیر نباشد.
اگر هنگامی که به رویای خود فکر می کنید احساساتتان برانگیخته نمی شود، پس شاید بهتر باشد در مورد آن تجدید نظر کنید.

همواره آماده باشید ماتیوس می نویسد: « فرصت های بزرگ همه در اثر آمادگی فرد ایجاد می شوند، اگر کسی خود را در حرفه اش آماده نکند، زمانی که فرصت از راه برسد خودش را مضحکه کرده است..» هر فرد موفقی به شما خواهد گفت که آمادگی کلید موفقیت در همه ی تلاش هاست. باید پیوسته خود را در حرفه خود آماده نگه دارید تا در کاری که می کنید به یک استاد تبدیل شوید. وقتی خود را در تمام جهات آماده کنید، به فرصت های مناسب امکان میدهید تا به سمت شما بیایند. افراد موفق روزانه حداقل سی دقیقه به این فکر می کنند چگونه میتوانند خلاق تر شوند و خدمات بهتری ارائه کنند. بررسی ها نشان میدهند که اکثریت اشخاص وقتی به شغل خود نگاه می کنند، احساس می کنند که دیگر احتیاجی به یادگیری بیشتر و بهبود بخشیدن به کار خود ندارند. این اشخاص باید بدانند که تمام علوم و صنایع در حال گسترش و پیشرفت و تغییر هستند. .
عالی بودن یک اقدام نیست، یک عادت است. . برای این که تخصص پیدا کنید، سعی کنید، سعی کنید و باز هم سعی کنید. کیفیت تصادفی به دست نمی آید، بلکه کیفیت ناشی از تکرار و تلاش مستمر است.

 

  • علی خانی

فروش

۰۷
بهمن

اگر بخواهید وارد حرفه فروش شوید باید بدانید که به جالب ترین و جذاب ترین حرفه در تمام دنیا قدم گذاشتید. فروش می تواند بیشترین درآمد را برای شما به ارمغان بیاورد.
فروش به عنوان یک حرفه می تواند تمام انسان ها را صرف نظر از جنسیت، سن و سال و میزان تحصیلات به خود جذب کند. در این حرفه هیچ تعصبی وجود ندارد. در کار فروش به مدرک تحصیلی احتیاج ندارید. اما باید پیوسته زمانی مشخصی را در طول روز را برای رشد شخصی خود اختصاص دهید و بخشی از هر روز را صرف بالا بردن سطح آگاهی و دانش خود کنید. فروشنده ای که تمایل انجام این کارها را نداشته باشد، دیر یا زود شکست می خورد و از راه موفقیت باز می ماند. رشد شخصی و بالا بردن آگاهی و دانش، شما را آماده می کند تا در کمال آرامش و با کارایی تمام چالش های روزانه را پشت سر گذارید و بدون شک در آخر پاداش کلانی را نصیب خود کنید. فروشندگان حرفه ای متعهد هستند؛ تعهد شرط حرفه ای بودن است، اگر تعهد نباشد شما تبدیل به یک آماتور می شوید و به عنوان یک فروشندهی آماتور روزگارتان پر از ناامیدی می شود.

 

کیفیت زندگی هر شخص رابطه مستقیمی با تعهد او نسبت به حرفه اش دارد.
وینس لومباردی


مرد با تجربه ای در زمینه فروش می گوید: «در هر شرکتی به سه نوع فروشنده برمی خورم؛ فروشندگان قایق های پارویی، فروشندگان قایق بادبانی و فروشندگان قایق موتوری.» فروشندگان قایق های پارویی برای پیشرفت و حرکت به فشار زیادی احتیاج دارند. اغلب آنها دیر کارشان را شروع می کنند و زود هم دست از کار می کشند. آن ها بارها و بارها دست از کار می کشند و هرگز به نظر نمی رسد که خیلی پیشرفتی داشته باشند. فروشندگان قایق های بادبانی تنها وقتی باد مساعدی بوزد، در راستای هدفشان حرکت می کنند. آنها موفقیت خود را به دست شرایط و عوامل بیرونی می سپارند. وقتی باد در جهت موافق آنها می وزد بسیار با انگیزه و با انرژی هستند. اما زمانی که شرایط مساعد نباشد به راحتی خود را می بازند و دست از تلاش می کشند ؛ اغلب فروشندگان قایق های بادبانی با نوسان شدید درآمد آخر ماهشان روبرو هستند و متأسفانه اغلب با صخره ها برخورد می کنند. فروشندگان قایق های موتوری رویکردی کاملا متفاوت دارند، آن ها هیچ کاری به شرایط بیرونی ندارند. آنها به سمت هدفشان با آخرین سرعت حرکت می کنند و برایشان آرامش دریا یا طوفانی بودن آن تفاوت ندارد. معمولا آنها بر تقدیر و سرنوشت خود حکومت می کنند. هر گاه از سرعت شان کاسته می شود و یا در حرکت به جلو متوقف می شوند، می دانند که اشکال از خود آنها است. می دانند که برای موتور درونشان مشکلی پیش آمده است، بنابراین شروع به تعمیر موتورشان می کنند. آنها میدانند که هر چه وجود دارد به خود آنها بستگی دارد. پس مسئله ی درونی را برطرف می کنند و به سمت جلو به حرکت در می آیند. آیا شما هم در کار فروش هستید؟ موتورتان را استارت بزنید و به حرکت در آبید.
فروش با نحوه تفکر فروشنده رابطه دارد، نه با نگرش خریدار.

منبع : ; کتاب پاپ پراکتور

 

  • علی خانی

احساس مهم بودن

دیل کارنگی زمانی نوشت: به من بگویید که شخص در چه زمینه ای احساس مهم بودن می کند تا من فلسفه زندگی او را برایتان باز  بگویم.

چیست که به شما احساس مهم بودن می دهد؟ چیست که به شما احساس عزت نفس می دهد؟ از انجام دادن چه کاری بیشترین لذت را می برید؟

ناپلئون هیل زمانی گفت که یکی از بزرگ ترین اسرار موفقیت این است که بدانید از انجام دادن چه کاری بیشترین لذت را می برید و بعد راهی پیدا کنید که از ناحیه آن کار امرار معاش بکنید. اغلب اشخاص عکس این کار را انجام می دهند. آنها کاری را که فکر می کنند مجبورند و باید، انجام می دهند تا پولی از آن به دست آورند که به کار مورد علاقه شان بپردازند. و این در حالی است که شما باید از همان آغاز، کار مورد

علاقه تان را انجام بدهید. این گونه مرتب در کار بهتر و باز هم بهتر می شوید.

 

از اهرم رنج و لذت استفاده کنید

تمام اعمال و کارهایی که ما انجام می دهیم ناشی از رنج و لذت می باشد. ذهن ما همیشه از رنج فرار و به سمت لذت حرکت می کند. تمام اعمال و کارهایی که انجام می دهیم ناشی از رنج و لذت می باشد. اگر رسیدن به موفقیت در ذهن شما با رنج گره خورده باشد آن گاه هیچ گاه در این مسیر حرکت نخواهید کرد. پس از اهرم رنج و لذت جهت پیشرفت در زندگی استفاده کنید. مقاله زیر می تواند در این زمینه به شما کمک کند.

اهرم رنج و لذت

 

با واقعیتها رو به رو شوید

یکی از مهم ترین بخشهای تغییر دادن طرز فکر این است که کیفیت شجاعت را در خود ایجاد کنید. باید شجاعت آن را داشته باشید که ببینید آیا کار مناسبی انجام می دهید؟ آیا در رابطه مناسبی به سر می برید؟ شاید در مسیر اشتباه قدم برمی دارید.

کار بعضیها در ارتباط با شغل و مناسباتی که با بقیه دارند این است که انگار با دنده عقب اتومبیل حرکت می کنند، بعد به جایی می خورند و از اتومبیل پیاده می شوند تا بدانند چه کرده اند و چه اتفاقی افتاده است. این اشخاص هدفهای روشن و واضح ندارند و بنابراین آنچه را که برایشان اتفاق بیفتد، می پذیرند. هر کاری را که به آنها پیشنهاد شود، قبول می کند. آنها به رئیسشان اجازه می دهند تا درباره مسیر شغلی

آنها تصمیم بگیرد.

دیری نمی گذرد که همه کارشان بر محور کسانی قرار می گیرد که چک حقوق آنها را امضاء می کنند. این گونه سالها سپری می شود و بی آنکه آنها به این توجه کرده باشند که کودک درونشان چه می خواهد و قبلاً چه رؤیاهایی در سر می پروراندند.

 

با خود صادق باشید

ژوزف کمپبل، استاد اسطوره شناسی، در یک برنامه تلویزیونی به ماجرایی اشاره کرد.او گفت برای صرف شام به رستورانی رفته بود. در این زمان، زن و شوهری به اتفاق کودک کم سال خود سر میز کناری آنها نشستند و سفارش غذا دادند. وقتی غذا را آوردند، کودکشان در مقام اعتراض گفت که این غذا را دوست ندارد. پدرش عصبانی شد و گفت حتی اگر دوست نداشته باشی، باید بخوری اما پسر همچنان از خوردن غذا خود داری می کرد تا اینکه پدرش با صدایی فریاد گونه گفت: یعنی چه که دوست نداری. من در تمام مدت عمرم کاری را انجام دادم که دوست نداشتم.

کمپبل در ادامه مطالبش گفت که بسیاری از مردم در این موقعیت به سر می برند. بسیاری از مردم عمری را به انجام دادن کارهایی که دیگران می خواستند، گذراندند. زیرا هرگز شجاعت آن را نداشته اند که کار مورد علاقه خود را انجام بدهند.

کمپبل اضافه کرد باید کار مورد علاقه تان را انجام بدهید. باید به زندگی خود نگاه کنید و ببینید از چه کاری بیشتر لذت می برید و همان کار را انجام بدهید.

 

آماده فاصله گرفتن باشید

بسیاری از شادترین و خوشبخت ترین مردان و زنان جامعه کسانی هستند که متوجه شدند از کارشان لذت نمی برند. از آن فاصله گرفتند و به کار مورد علاقه شان پرداختند. آنها از شجاعتی برخوردار بودند که بدانند از چه کاری لذت می برند. آنها صادقانه استعدادهای خود را مرور کردند و این زندگی آنها را متحول ساخت.

 

به صحبت دیگران گوش بدهید

سالها قبل، به این فکر افتادم که از چه کاری بیشتر لذت می برم. کاری که در آن زمان می کردم داشت به انتها می رسید و دورنمای آینده، به سبب اوضاع و احوال اقتصادی، آن قدرها درخشان نبود. در ضمن، گر چه ایده مشخصی داشتم که چه می خواهم بکنم، ولی آن قدرها مطمئن نبودم.

در این زمان، از یکی از دوستانم پرسیدم به نظر او چه کاری بکنم بهتر است و او بدون لحظه ای مکث گفت : اگر درس بدهی و همایش برگزار کنی، از هر کاری برایت مناسب تر است.

این دقیقاً همان چیزی بود که شخصاً به آن فکر می کردم. اما برایم مشکل بود همه توانم را صرف انجام دادن کاری بکنم که زیاد در آن تجربه نداشتم. اما این تجربه به من نشان داد که دوستان و اطرافیان اغلب می توانند به شما بگویند که مناسب چه کاری هستید وحال آنکه خودتان ممکن است این را ندانید.

اگر به هیچ وجه نمی دانید که در چه زمینه ای از استعداد کافی برخوردارید، این را از کسی که شما را به خوبی می شناسد سؤال کنید.

کسانی که شما را می شناسند و به شما علاقه و توجه دارند اغلب به شما می گویند که برای چه کاری مناسب هستید.

 

آرزوی قلبی شما

آرزوی قلبی شما آن چیز بخصوصی است که برای انجام دادن آن خلق شده اید. هیچ کس نمی تواند به شکلی که شما می توانید این کار را انجام بدهد. این کاری است که احتمالاً سالها شما را به سمت و سوی خودش فرا خوانده است. شبیه صدای موسیقی ای است که از فاصله دور به گوش می رسید. این کاری است که از دوران کودکی نظر شما را به خودش جلب کرده است.

شاید تاکنون حرفی درباره آن نزده اید. شاید در اعماق وجودتان از تغییراتی که باید در خود ایجاد می کردید تا آن کار را انجام دهید، می ترسیدید.

مهم نیست که چه کسی هستید. مهم این است که چه کسی  توانید بشوید

 

  • علی خانی

شهامت
آسایش ابتدا به صورت یک خدمتگزار است و بعد تبدیل به یک ارباب می شود. "کهلیل جبران"
آدمها با آواز خواندن زیر باران ترانه می سازند، اما در زندگی واقعی وقتی خیس می شوند، شکایت می کنند. مردم از تماشای فیلمهای ایندیانا جونز و رنجهایی که در گذر از غار پر از مار و عنکبوت تحمل می کند، لذت می برند، اما وقتی سیستم تهویه دفتر کارشان خراب می شود، خیلی عصبانی می شوند. شاید اگر این همه ماجراجویی را در تلویزیون و سینما نمی دیدیم، در زندگی واقعی بیشتر به ماجراجویی می پرداختیم. انسان امروز ارزش بسیاری برای آسایش" قائل است. بخش اعظم نگرانیهای ما ناشی از این است که ما به آسایش و راحت طلبی عادت کرده ایم. برنامه پرواز هواپیماها باید همیشه دقیق باشد. حمل بار باید همیشه آسان انجام شود. ارسال حواله های بانکی باید راحت انجام شود.
راحتی بیش از حد کسالت ایجاد می کند. انباشتن مغز با این بایدها و نبایدها، به بی تحرکی مغز منجر می شود. هر چه برای زندگی و احساسات خود کمتر قانون تعیین کنید، راحت تر می توانید در برابر اتفاقات واکنش نشان دهید.
ما در زندگی با مشکلاتی روبرو می شویم، مورد انتقاد قرار می گیریم، طرد می شویم، خسته و بی پول می شویم. وقتی روزهای بد فرا می رسند، آنها را به عنوان بخشی از زندگی عادی قبول کنید. به هر حال زندگی تنوع می خواهد؟
نکته دیگر این است که شهامت بیشتر از هوش به کار می آید و این باعث آزار بعضی از افراد می شود.
فرد می گوید: "من خیلی باهوشم. دو مدرک دانشگاهی دارم و نمی توانم بپذیرم که آدمهای کم هوش تر از من، شغلها و درآمدهایی بیشتر از من داشته باشند. این را به عنوان یک اصل بپذیرید: "پاداش نصیب افرادی می شود که یا شهرت خود را به خطر می اندازند و یا خود را و یا هر دو را؟"

خلاصه کلام
شهامت به معنای نترسیدن نیست. شهامت عمل کردن با وجود ترس است. کسانی که هیچ کاری انجام نمی دهند، درست به اندازه افرادی که به خطرات بزرگی دست می زنند، می ترسند. تنها تفاوت آنها این است که گروه اول از چیزهای کوچک می ترسند. اگر قرار است بترسیم، چرا از چیزهای بزرگ نترسیم؟
"آیا فقط از آنهایی درس گرفته اید که شما را تحسین کرده اند یا برای تان دل سوزانده اند؟ آیا از آنانی که طردتان کرده اند و یا در مقابلتان ایستاده اند، ادرس نگرفته اید؟"
"والت ویتن
اغواکننده است که خود را در محاصره دوستان و همکارانی ببینیم که مدام ما را تأیید می کنند. بنابراین وقتی اوضاع به هم می ریزد، دست کم کسانی هستند که به ما بگویند تقصیر تو نیست. اما چه خوب است که افرادی هم باشند که ما چالش بکشند.

موضع بگیرید
پیروی از قلب، به معنای ملایمت نیست. دنیا خشن است و قوانین طبیعت نیز جدی هستند. بره ضعیف خوراک روباه می شود. 
همین طور است! اگر ضعیف باشید، افراد روباه صفت شما را به عنوان آسان شکار می کنند.
روزی قورباغه ای در کنار نهری نشسته بود که عقربی آمد و گفت: "آقا قورباغه می خواهم از نهر بگذرم، اما شنا بلد نیستم، ممکن است مرا پشت خود بگذارید و آن سوی نهر ببرید؟"
قورباغه گفت: "اما تو عقرب هستی و عقربها قورباغه ها را نیش می زنند!؟ عقرب گفت: "چرا نیش بزنم؟ من می خواهم به آن طرف بروم." قورباغه قبول کرد.
درست در اواسط راه، عقرب قورباغه را نیش زد. قورباغه در حالی که از درد به خود می پیچید و آخرین نفسهایش را می کشید، گفت: "چرا این کار را کردی؟ حالا هر دو غرق می شویم؟
عقرب گفت: "من یک عقربم. عقربها باید قورباغه ها را نیش بزنند؟"
مراقب عقربها باشید! در اطراف شما آدمهایی هستند که برای آنها مهم نیست غرق شوند، به شرط آنکه شما را هم با خود ببرند.
از بعضی از افراد باید دوری کنید. در مقابل بعضی دیگر باید بایستید و بجنگید. چه موقع باید موضع بگیریم؟ کافی است از خود سؤال کنید: "آیا احساس من عادلانه است؟ اگر این طور است، موضع بگیرید، از خود دفاع کنید و به این که دیگران در مورد شما چه خواهند گفت، اهمیت ندهید.
شما می توانید برای جلب محبت دیگران، خود را زیر پا بگذارید و از حق خود بگذرید، اما در پایان می بینید که نه تنها محبتی به دست نیاورده اید، بلکه شخصیت واقعی خود را نیز از دست داده اید.
در پایان راهی نمی ماند، جز اینکه به هدایتگر درونی خود اتکاء کنید و یا پیرو قلب تان باشید.
 

  • علی خانی

از همین حالا شروع کنید

برایان تریسی می گوید: «تفاوت اصلی بین افراد موفق و افراد ناموفق این است که افراد موفق اقدام می کنند. آنها کارشان را آغاز میکنند و چیزی را که میخواهند انجام می دهند. افراد ناموفق نیز همین ایده ها و اطلاعات را دارند، اما همیشه بهانه ای برای شروع نکردن دارند.»

این احتمالا قدرتمندترین نقل قول از برایان تریسی است که تاکنون شنیده اید. بیشتر افراد با این تفکر که «یک روزی شروع خواهند کرد، همیشه کارشان را به تعویق می اندازند، اما واقعیت این است که «یک روزی» دروغ بزرگی است که ما به خودمان میگوییم.

درنتیجه اولویت هایتان را شناسایی کنید. بدانید که در این ماه و این سال می خواهید به چه چیزی دست پیدا کنید و سپس تمام تلاشتان را برای دستیابی به اهداف خود به کار بگیرید.

برای یک ثانیه فکر کنید. اگر واقعا ۲ ساعت در روز را به فراگیری یک مهارت اختصاص بدهید، می توانید در ظرف ۲ ماه به طور متوسط به افزایش درآمد بین ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ دلار در ماه برسید. این تغییر چه احساسی در شما ایجاد خواهد کرد؟ سبک زندگیتان چگونه تغییر خواهد کرد؟

 

 

۲. از افراد متخصص یاد بگیرید

برایان تریسی می گوید: «من این نکته را از یک مرد بسیار خردمند به نام کاپ کاپمیر یاد گرفتم که بیش از ۵۰ سال به مطالعه ی پیرامون موفقیت مشغول بوده است. او تقریبا ۱۰۰۰ اصل برای موفقیت استخراج کرده است. زمانی که او را ملاقات کردم از او پرسیدم در میان همه‌ی این ۱۰۰۰ اصل کدام یک از همه مهمتر است؟ او گفت: از روش های اثبات شده‌ی موفقیت استفاده کن.

بهترین بخش موفقیت این است که لازم نیست چرخ را از اول اختراع کنید. مسیر از قبل در برابر شما آماده شده است. تنها کاری که باید بکنید این است که هر روز، چند گام کوچک به سمت هد فتان بردارید.

برایان تریسی می گوید تمام راز های موفقیت انسان های بزرگ و دستاوردهایشان در فایل های صوتی، کتاب ها، وبلاگ ها و جاهای دیگر قابل دسترسی است. تنها چیزی که نیاز دارید این است که دست به کار شوید.

اگر فقط به چیزهایی که می خواهید فکر کنید هیچ چیزی تغییر نمیکند. رؤیاپردازی هر روزه را متوقف کنید و به جای آن رؤیاهایتان را زندگی کنید. این بهترین نقل قول از برایان تریسی برای کسب موفقیت های فوق العاده در زندگی است.

 

۳. فقط و فقط روی یک چیز تمرکز کنید.

برایان تریسی میگوید: «از ۱۰ هدفی که دوست دارید در سال آینده به آنها برسید فهرستی تهیه کنید. این پرسش را مطرح کنیداگر فقط بتوانم به یکی از اهداف این فهرست برسم، کدام هدف بیشترین تأثیر مثبت را روی زندگی من خواهد گذاشت؟آن یک مورد را روی کاغذ بنویسید و آن را هدف اصلی و قطعی زندگیتان در نظر بگیرید.

یکی از اشتباهات رایجی که مردم انجام میدهند این است که تلاش میکنند کل زندگی شان را به یک باره تغییر دهند. آنها میخواهند وارد یک رابطه شوند، میلیونر شوند و خوش تیپ به نظر برسند، اما این رویکرد باعث می شود تمرکز آنها کم باشد به جای این کار انرژی تان را مانند یک تیغ لیزری متمرکز کنید و هم هی موانعی را که سر راه تان قرار می گیرند نابود کنید.

 

۴. از زمانتان بهترین استفاده را بکنید

برایان تریسی می گوید:«من همیشه فکر میکنم زندگی ام خورشید است و همه ی عوامل مختلف زندگی ام مانند سیاراتی هستند که حول زندگی ام میچرخند. این عوامل می توانند سلامت فیزیکی، روابط اجتماعی یا کار باشد. زندگی من زمانی تغییر میکند که من بفهمم مدیریت کردن زمان، خورشید است و همه ی چیزهایی دیگر سیار ههایی هستند که می چرخند.»

درسی که میتوان گرفت این است که باارزشترین منبعی که شما در اختیار دارید زمان است. اگر از آن به شکلی عاقلانه استفاده کنید می توانید خیلی سریع به اهدا فتان دست پیدا کنید.

به خاطر مدیریت زمان است که افرادی مانند تیموتی اسکای یا مارک زاکربرگ میلیونر با میلیاردر شده اند.

هنگامی که قدر تتان را متمرکز کنید، سریعتر اشتباه میکنید، می توانید سریع تر یاد بگیرید و این تجربه باعث میشود شما سریعتر از دیگران به اوج برسید. سعی کنید با زمان تان مانند پول برخورد کنید تا رشدتان خیلی سریعتر اتفاق بیفتد.

 

۵. اهداف تان را مانند پرسشها ساختارمند کنید

برایان تریسی می گوید: «فرایندی وجود دارد که توانسته است بیش از هر فرایند دیگری افراد را ثروتمند کند. این فرایند عبارت است از ساختارمند کردن اهداف بزرگ مانند یک

پرسش. سپس باید خودتان را ملزم کنید تا ۲۰ پاسخ برای این پرسش فراهم کنید.»

هنگامی که ذهن تان را می کاوید، معمولا به راه حلهایی جادویی دست می یابید. این شیوه ناخودآگاهتان را میکاود و راه حل های خلاقانه ای برای شما فراهم میکند تا با کمترین تلاش، بیشترین دستاورد را داشته باشید.

برای مثال اگر هدف اصلی شما این است که امسال ۱۰۰ هزار دلار درآمد داشته باشید، آن را به این شکل صور تبندی کنید:

«چگونه می توانم امسال ۱۰۰ هزار دلار درآمد داشته باشم؟» و سپس ۲۰ پاسخ برای این پرسش بیان کنید. یک راه حل ساده این است که یک کتاب درباره ی آن مطالعه کنید.

 

۶. همچون یک فرد موفق فکر کنید

برایان تریسی می گوید: «اگر واقعا میخواهید فرد ثروتمندی باشید و مانند یک میلیونر بازنشسته شوید، یکی از هوشمندانه ترین کارهایی که می توانید انجام دهید این است: عادتهایی برای فکر کردن و عمل کردن در خودتان ایجاد کنید که باعث شده اند افراد دیگری نیز ثروتمند شوند.

اگر می خواهید به چیز بزرگی دست پیدا کنید، حتما باید بزرگ فکر کنید. اگر نگران ۵۰ دلاری هستید که برای بهبود یکی از مهارت هایتان باید هزینه کنید، چگونه خواهید توانست صدها هزار یا یک میلیون دلار درآمد داشته باشید؟

 

۷. هرگز تسلیم نشوید

برایان تریسی می گوید: «هنگامی که بارها وبارها، چیزهای تازه را امتحان می کنید، احتمالا موفق نخواهید شد. اما زندگی من زمانی متحول شد که فهمیدم هیچ چیز، دستکم چند بار اولی که آن را انجام میدهم، موفق نمی شود .در نتیجه تصمیم گرفتم، یک ایده را قبل از اینکه درباره ی آن داوری کنم، دستکم ۵ تا ۱۰ بار امتحان کنم. عمل کردن هرگز باعث بازنده بودن نمی شود. فقط اگر هیچ کاری نکنید، بازنده خواهید بود.» یکی از راز های موفقیت استقامت و عزم است. هنگامی که اراده ی شما تزلزل ناپذیر باشد، شما محکوم به موفقیت خواهید بود. بیشتر افراد ۳ یا ۴ ماه پس از اینکه یک پروژه را آغاز میکنند تسلیم می شوند.

اگر به اندازه ی کافی استقامت داشته باشید، می توانید به اوج برسید. این یکی از بهترین نقل قول های برایان تریسی است.

 

۸. الگویی برای دیگران باشید

برایان تریسی می گوید: «تمایل طبیعی ما هنگامی که یک چیز فوق العاه یاد می گیریم یا می شنویم این است که می خواهیم دیگران را نیز نسبت به آن متقاعد کنیم.  شما باید الگویی برای دیگران باشید و از این طریق به آنها آموزش دهید؛ چراکه آنها به شیوه ی دیگری آموزش نمیبینند.»

زمانی که احساس کردید متوقف شده اید، به خودتان بگویید: «این فرصتی است برای اینکه به یک فرد جدید تبدیل شوم. چند ماه خود را متعهد به تغییر کنید تا ببینید که افراد زیادی سرا غتان می آیند و از شما میپرسند: راز موفقیت شما چیست؟ چگونه توانستید این قدر سریع تغییر کنید؟ به این ترتیب شما به جای اینکه آنها را متقاعد کنید،

چیز جدیدی را به آنها نشان داده اید.

تریسی می گوید شما تنها زمانی می توانید چیزی را به دیگران آموزش دهید که آن را با مثال نشان داده باشید.

 

۹. عادت های خوب ایجاد کنید

برایان تریسی می گوید: عادت های خوب در خودتان ایجاد کنید و در آنها مهارت کافی به دست آورید. یکی از چیزهایی که زندگی من را تغییر داد این کشف بود که می توان همه ی عادت ها را با تکرار فرا گرفت.

عادت های شما ستون های آینده تان هستند. اگر می خواهید یک ساختمان غول پیکر درست کنید، به ستون های قوی احتیاج دارید. به طور مشابه اگر عادتهای مناسبی نداشته باشید رؤیاهایتان محقق نخواهند شد.

تریسی در اینجا درس مهمی به ما میدهد.  برای از بین بردن عاد تهای بد باید روی ایجاد عادت های بهتر تمرکز کنید. تمام تلا شتان را به کار بگیرد تا عاد تهای خوبی ایجاد کنید. به این ترتیب عاد تهای بد، خیلی زود از بین خواهند رفت. این یکی از جالبترین توصیه های برایان تریسی است.

 

 

 

  • علی خانی