خلق زندگی زیباتر

نحوه استفاده از اصل درد و لذت برای رسیدن به یک هدف

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۴:۵۲ ب.ظ

کاوش در اصل درد و لذت
اصل لذت-لذت در هسته اصلی همه کارهایی که انجام می دهید و هر آنچه هستید است. اعتقادات ، ارزش ها و قوانین روانشناختی شما همه بر این اصل بنا شده است. تصمیماتی که می گیرید ، اعمالی که انجام می دهید و عادت هایی که انجام می دهید همه براساس این اصل است. در حقیقت ، هر بخشی از روان شما به نوعی تحت تأثیر اهرم رنج و لذت . بنابراین شما امروز همان کسانی هستید که هستید ، به این دلیل که تجربه درد و لذت زندگی خود را تفسیر و عمل کرده اید. و همانطور که همه ما می دانیم عمل همیشه با یک تصمیم شروع می شود.

قبل از هر تصمیمی که بگیرید ، ناخودآگاه سوالات زیر را از خود می پرسید:

این یعنی چی؟

آیا منجر به درد یا لذت خواهد شد؟

درموردش چیکار کنم؟

تصمیمی که می گیرید به نحوه تفسیر درد و لذت در زندگی شما بستگی دارد. و اینکه شما چگونه درد و لذت را تفسیر می کنید به تجربه گذشته شما از درد و لذت بستگی دارد.

حفاری در گذشته شما
در طول سال ها شما تجربه های شخصی متنوعی داشته اید که زندگی شما را تحت تأثیر قرار داده است. برخی از این تجربیات دردناک بوده و در نتیجه منجر به عواطف خشم ، صدمه ، استرس ، اضطراب ، طغیان ، ناامیدی ، افسردگی و غیره شده است. سایر تجربیات لذت بخش بوده و در نتیجه منجر به احساسات شادی ، شادی ، اشتیاق ، کنجکاوی ، عشق ، قدردانی ، هیجان و غیره

تمام تجربیات احساسی که داشته اید نه خوب است و نه بد. آنها نه آسیب رسانند و نه مفید. آنها در نتیجه چگونگی تفسیر این تجربیات در آن زمان ، همان چیزی هستند که هستند. بنابراین تجربه های شما از درد و لذت چیزی بیش از تفسیرهای شخصی مبتنی بر دیدگاه های شما در آن زمان نیست.

از آنجا که تجربیات شما مبتنی بر تفسیرهایی است که انجام داده اید ، بنابراین می توان گفت که افراد مختلف تفسیرهای مختلفی از یک تجربه دارند. به همین ترتیب ، آنچه شما به عنوان یک تجربه دردناک تعبیر می کنید ، ممکن است شخص دیگری آن را به عنوان یک تجربه لذت بخش تفسیر کند. به عبارت دیگر ، ممکن است موقعیتی را تجربه کنید که باعث عصبانیت شود و منجر به درد شود. در همان زمان ، شخص دیگری نیز همین تجربه را خواهد داشت ، با این حال ، به جای احساس عصبانیت ، احساس کنجکاوی می کنند. هر دوی شما تجربه یکسانی داشتید ، اما تفسیرهایتان از آن تجربه متفاوت است و بنابراین ، احساسات بسیار متفاوتی را تجربه می کنید.

نحوه تفسیر شما یا هر شخص دیگر از هر تجربه براساس قسمتهای اساسی روان شما است. این بخشها شامل اعتقادات ، ارزشها ، خودپنداره ، قوانین روانشناختی ، متا برنامه ها ، نیازهای انسانی و غیره است. تمام این قسمتهای روان شما در طول زندگی در نتیجه تجربیات / مراجعی که در طول زمان جمع آوری کرده اید ، شکل گرفته است.

مراجعی که جمع آوری کرده اید از طریق حواس پنج گانه شما حاصل می شود. بنابراین شما دنیای خود را با استفاده از پنج ارگان حسی بینایی ، صدا ، لمس ، چشایی و بو تفسیر کرده اید. این اندام های حسی پنجره هایی به دنیای اطراف شما هستند. آنها به شما امکان می دهند هم لذت ها و هم دردسرهایی را که زندگی به شما ارائه می دهد تجربه کنید.

در طول سال ها شما یاد گرفته اید که از طریق تجربیاتی که داشته اید از طریق 5 اندام حسی خود چیزها را به روش خاصی تفسیر کنید. شما به عنوان مثال یاد گرفته اید که چه چیزی مفید است و چه چیزی کار نمی کند. چه درد می کند و چه چیزی صدمه نمی زند. چه بد و چه خوب؛ چه چیزی درست است و چه غلط از طریق روند آزمون و خطا. با این حال ، شما فقط با تجربه خود این چیزها را یاد نمی گیرید ، بلکه با تجربه دیگران - با مشاهده افراد دیگر و دنیای اطراف خود - یاد می گیرید. این امر به ویژه هنگامی که کودکی هستید که برای راهنمایی و راهنمایی به دیگران نگاه می کند ، بیشتر مورد توجه است. به ویژه در این مواقع است که برخی اعتقادات ، عادت ها و دیدگاه ها سنگ تمام گذاشته می شوند و در تصمیم گیری شما تا پایان عمر نقش دارند.

تمام این تجربیاتی که شما داشته اید به صورت منابع بوده است. وقتی منابع مشابهی درباره موارد خاصی جمع آوری می شود ، آن وقت است که نظرات شروع می شود. سپس هرچه بیشتر و بیشتر منابع در طول زمان درباره چیزی جمع آوری می شوند ، آن زمان است که باورها شکل می گیرند. و با شروع شکل گیری باورها ، آنها شروع به راهنمایی هر تصمیمی می کنند و عملی که انجام می دهید. بعلاوه ، این باورها بر ارزشها ، خودپنداره ، فرامنظرات ، قوانین روانشناختی و سایر بخشهای روان شما تأثیر می گذارد. به همین ترتیب ، همه این "قسمت ها" باورهای شما را شکل می دهند. بنابراین روان شما یک خط مستقیم نیست ، بلکه یک دایره است ، یا به عبارت دیگر: همه این قسمت ها بخشی از یک چرخه هستند که در آن یک قسمت بطور مداوم در تمام قسمت های دیگر شما تأثیر می گذارد.

این منابع که شما جمع آوری می کنید به شکل تجربه های درد و لذت است. برخی از آنها از دنیای واقعی گرفته می شوند ، در حالی که برخی دیگر در تصورات شما ایجاد می شوند. واقعاً مهم نیست که از کجا گرفته شده اند. آنچه مهم است این است که مرجع ساخته شده و به ترکیبی از منابع دیگری که درباره موارد مرتبط جمع آوری کرده اید اضافه شده است.

برخی از مراجع شما البته لذت بخش خواهد بود و احساسات مثبت و نیرومندی را به وجود می آورد که باعث می شود احساس خوبی داشته باشید ، در حالی که سایر مراجع دردناک بوده و احساسات منفی را تحریک می کند که کاملاً افتضاح خواهند بود. در نتیجه این تجربیات عاطفی ، متعاقباً در مورد آنچه درد شما را به همراه دارد و لذت شما را بیشتر می آموزید. و اینها عواملی هستند که در هر تصمیمی که می گیرید در طول روز تأثیر دارند.

در هر تصمیمی که می گیرید تأثیر بگذارید
این ذات انسان است که به سمت لذت می رود و به دنبال جلوگیری از درد است. به عبارت دیگر ، شما بیشتر تصمیمات خود را بر اساس کسب لذت و در عین حال تلاش برای جلوگیری از درد خواهید گرفت. این در بعضی مواقع به خوبی کار می کند ، اما در مواقعی دیگر ، در واقع بر خلاف اهداف و اهدافی است که سعی می کنید به آن برسید. به زودی در مورد آن اطلاعات بیشتری می گیریم. بیایید ابتدا به روند تصمیم گیری نگاهی بیندازیم.

هر تصمیمی که می گیرید منجر به یک یا چند نتیجه زیر می شود:

درد کوتاه مدت.
لذت کوتاه مدت.
درد طولانی مدت.
لذت طولانی مدت.
علاوه بر این ، شدت درد و لذت درجات مختلفی از کم تا زیاد وجود خواهد داشت. هرچه شدت درد یا لذت بیشتر باشد ، تأثیر آن در تصمیمی که می خواهید بگیرید بیشتر خواهد بود. از طرف دیگر ، هرچه شدت درد و لذت کمتر باشد ، تأثیر کمتری در روند تصمیم گیری شما خواهد داشت.

برای مثال ممکن است هدفی داشته باشید که دوست دارید به آن برسید. با این حال ، برای رسیدن به این هدف ، باید کاری انجام دهید که احساس ناراحتی در شما ایجاد کند - کاری که منجر به تجربه درد شود. شما لحظه ای به تصمیم فکر می کنید و عواقب ناشی از اقدام و اقدام نکردن را وزن می کنید. از یک طرف ، شما این هدف شگفت انگیز را دارید که لذت زیادی را برای شما به ارمغان می آورد. با این حال ، برای تجربه این لذت باید به این هدف برسید و دستیابی به این هدف نیاز به انجام کاری دارد که درد زیادی را برای شما به همراه خواهد داشت. بنابراین ، شما یک معضل در دستان خود دارید. شما می خواهید لذت داشتن این هدف را در زندگی خود تجربه کنید ، اما نمی خواهید درد رسیدن به این هدف را پشت سر بگذارید. چه کار میکنی؟

در این مثال خاص بگذارید بگوییم که شما تصمیم دارید فعلاً از هدف خود چشم پوشی کنید. شما این تصمیم را براساس شدت دردی که احتمالاً هنگام دنبال کردن این هدف متحمل می شوید ، می گیرید. شما برای رسیدن به هدف خود به راحتی حاضر نیستید درد را پشت سر بگذارید. بنابراین ، درد انجام یک کار خاص مورد نیاز برای رسیدن به این هدف بسیار بیشتر از لذتی است که با رسیدن به هدف خود تجربه خواهید کرد. در نتیجه ، شما در دام تأخیر افتاده و انجام این کار را برای یک روز دیگر به تعویق می اندازید. به عبارت دیگر ، تجربه درد کوتاه مدت (انجام وظیفه) بسیار تأثیرگذارتر از پیگیری لذت طولانی مدت (رسیدن به هدف شما) بود.

در همان سناریو ، این احتمال نیز وجود دارد که شما در دام رضایت فوری بیفتید. این جایی است که لذت کوتاه مدت بیش از لذت طولانی مدت یا درد کوتاه مدت در روند تصمیم گیری شما تأثیر می گذارد. در چنین مواردی ، برای جلوگیری از درد کوتاه مدت ، تصمیم می گیرید که در کوتاه مدت به چیزی لذت بخش بپردازید. متناوباً ، شما ممکن است لذت کوتاه مدت را انتخاب کنید زیرا تجربه لذت طولانی مدت فقط انگیزه کافی برای تأثیرگذاری بر روند تصمیم گیری شما را ندارد.

به عنوان مثال ، شما ممکن است به عنوان مثال ، در یک رژیم غذایی 30 روزه باشید. با این حال ، بعد از روز 10 شما نمی توانید در برابر وسوسه های پنهان شده در شربت خانه خود مقاومت کنید ، و تصمیم می گیرید با تمسخر یک بسته چیپس ، خود را سرگرم کنید. در این سناریو ، شما لذت کوتاه مدت را انتخاب کردید زیرا درد ناشی از گذراندن 20 روز دیگر از این رژیم غذایی کاملاً غیر قابل تحمل بود.

به یاد داشته باشید که این تصمیماتی که می گیرید چیزی بیش از پاسخ شرطی نیست که در طول زندگی شما آموخته شده و اکنون در روان شما ریشه دوانده است - که در قالب اعتقادات ، ارزش ها ، قوانین روانشناختی و غیره ظاهر می شود. اینها بخشهایی از شما که در انتخابها و تصمیمات روزمره شما تأثیر می گذارد ، اما این قسمتها به دلیل چگونگی تفسیر و پاسخگویی به درد و لذت در زندگی ، به روان شما مشروط شده اند.

تصمیمات شما با این وجود آنطور که به نظر می رسد ساده نیست. این فقط درمورد لذت یا درد کوتاه مدت و طولانی مدت نیست. این بیشتر در مورد درجات این درد و لذت و چگونگی تأثیر این عوامل در روند تصمیم گیری شما است.

بیایید نگاهی به مثالی بیندازیم.

به عنوان مثال ، شما ممکن است بخواهید به یک هدف کاهش وزن دلخواه برسید. دستیابی به این هدف لذت طولانی مدت را برای شما به همراه خواهد داشت زیرا ظاهر بهتری خواهید داشت ، احساس بهتری خواهید داشت و انرژی بیشتری خواهید داشت. با این حال ، رسیدن به این مرحله در طول سفر کاهش وزن آسان نخواهد بود و شما باید درد کوتاه مدت زیادی را متحمل شوید. با این حال ، اگر لذت طولانی مدت انگیزه کافی برای شما فراهم کند ، پس احتمالاً آن لحظات سخت درد کوتاه مدت را پشت سر می گذارید. اما سفر شما هرگز روان نیست و وسوسه های کوتاه مدت به شکل شیرینی و شکلات دائماً ظاهر می شوند. این وسوسه ها لذت کوتاه مدت را برای شما به ارمغان می آورند و در نتیجه ، اکنون یک معضل دارید. دیگر خبری از درد کوتاه مدت در مقابل لذت طولانی مدت نیست. این بیشتر در مورد درد کوتاه مدت در مقابل لذت طولانی مدت در مقابل لذت کوتاه مدت است. اکنون بازی تغییر کرده است ،و روند تصمیم گیری شما تا حدودی پیچیده تر شده است.

در چنین سناریویی ، تسلیم شدن در برابر لذت کوتاه مدت (وسوسه ها) به این معنی است که می توانید درد طولانی مدت را تجربه کنید زیرا به هدف کاهش وزن خود نخواهید رسید. برای جلوگیری از لذت کوتاه مدت باید درد کوتاه مدت را تجربه کنید تا به لذت طولانی مدت رسیدن به هدف کاهش وزن خود برسید. این بدان معنی است که شما باید انگیزه کافی در پشت لذت طولانی مدت (هدف خود) داشته باشید تا به شما کمک کند از لذت کوتاه مدت (وسوسه ها) جلوگیری کنید. برای اینکه بتوانید درد کوتاه مدت خود را که در طول مسیر رسیدن به آن هدف باید متحمل شوید ، به انگیزه کافی نیز نیاز دارید.

پیدا کردن انگیزه شما
چه آگاهانه از آن آگاه باشید و چه نباشید ، هر روز این تصمیمات لذت-درد را می گیرید بدون اینکه حتی متوجه شوید. آنها بخشی از شما هستند ، بخشی از زندگی شما هستند و بخشی از روند تصمیم گیری شما هستند.

اصل لذت-لذت ، پایه های انگیزه شما را ایجاد می کند . درک این اصل به این معنی است که شما در تلاش برای دستیابی به اهداف و مقاصد خود می توانید سطح انگیزه خود را به دلخواه تنظیم کنید.

وقتی نوبت به یافتن اوج انگیزه می رسد ، همه اینها به این بستگی دارد که شما چقدر درد و لذت را برای رسیدن به هدف و عدم رسیدن به هدف خود همراه می کنید. بنابراین اگر به دنبال انگیزه های بالایی هستید ، باید برای رسیدن به هدف خود لذت هرچه بیشتر کوتاه مدت و بلند مدت را داشته باشید و در جهت عدم دستیابی به هدف خود به همان اندازه درد کوتاه مدت و بلند مدت داشته باشید. مطمئناً شما باید در طول سفر خود به سمت هدف ، دوره های درد کوتاه مدت را پشت سر بگذارید ، اما اگر لذت طولانی مدت کافی با رسیدن به هدف شما وجود دارد ، این درد کوتاه مدت نباید شما را از سفر باز دارد. و به اندازه کافی درد طولانی مدت در ارتباط با عدم رسیدن به هدف شما است. و این دقیقاً روندی است که ما هنگام بررسی روند ایجاد درد-لذت در بخش بعدی به کار خواهیم گرفت.

اصل درد و لذت در عمل
اکنون که به درک جامعی از چگونگی تأثیر درد و لذت بر هر تصمیمی که می گیرید و اقدامی که می کنید ، رسیده اید ، زمان آن فرا رسیده است که فرایندی هشت مرحله ای را طی کنید که به شما امکان می دهد از این اصل لذت-درد برای کمک به شما در تبدیل موفقیت آمیز عادت های مفید استفاده کنید. ، رفتارها و احساسات. علاوه بر این ، می توانید از این روند برای ایجاد انگیزه لازم برای دستیابی به اهداف و اهداف خود استفاده کنید.

هنگامی که این فرآیند را طی می کنید ، به خاطر داشته باشید که کنترل مسیر زندگی خود را کنترل می کنید. شما این توانایی را دارید که وزن درد و لذت را به هر تصمیمی که می گیرید اختصاص دهید. با موفقیت این امکان را برای شما فراهم می کند تا "مقیاس ها" را در یک جهت یا جهت دیگری پشتیبانی کنید که از اهدافی که می خواهید به آنها برسید یا تغییراتی که می خواهید در زندگی خود ایجاد کنید پشتیبانی می کند.

مرحله 1: خود را آماده کنید
هنگامی که این فرآیند را طی می کنید ، مهم این است که هدفی را در ذهن داشته باشید. این چیزی است که شما دوست دارید در آینده به نتیجه برسانید. این همان "هویج روی چوب" است که شما هنگام کار در این مسیر ، برای قرار دادن یک مسیر جامد که به جلو حرکت می کند ، استفاده خواهید کرد. از خودت بپرس:

دوست دارم به چه هدفی برسم؟

حال در نظر بگیرید که چه چیزی مانع رسیدن شما به این هدف می شود. اینها مواردی است که در راه شما ایستاده و مانع از حرکت شما به جلو می شود. به عنوان مثال ، ممکن است مجموعه ای از رفتارهای محدود کننده ، احساسات ، سوالات ، اعتقادات ، عادت ها ، افکار غیر مفید و غیره داشته باشید. اینها الگوهای درونی خود خرابکاری هستند که در حال حاضر مانع شما می شوند. با پرسیدن از خود درباره این موارد خوب فکر کنید:

چه رفتارها / عادات محدود کننده ای ممکن است مانع من شود؟

چه افکار ، سوالات ، عواطف و باورهای غیر مفیدی با این رفتارها گره خورده است؟

چگونه این افکار ، سوالات، عواطف و باورها من را از رسیدن به هدف باز می دارد؟

چه الگوهایی مشهود است؟

آنچه شما در اینجا می خواهید انجام دهید شناسایی الگوهایی است که ممکن است به شما کمک کند رفتارهای محدود کننده خود را بهتر درک کنید. هرچه این الگوها را بهتر درک کنید ، کار موفقیت آمیز در طی این رفتارها و عادات ذهنی آسان تر هنگام حرکت در مراحل باقی مانده این فرآیند ، آسان تر خواهد بود.

پس از مشخص کردن مواردی که مانع شما می شود ، اکنون برای شناسایی ریشه های این رفتار وقت بگذارید. این کار را با پرسیدن مجموعه سوالات زیر از خود انجام دهید:

این رفتار از چه زمانی در زندگی من شکل گرفت؟

علت خاص چه بود؟ چگونه به زندگی من وارد شد؟

این رفتار برای من چه معنایی دارد؟

چرا من اجازه می دهم این رفتار ادامه یابد؟

سوال اصلی در اینجا این است که چرا اجازه می دهید این رفتار ادامه یابد؟ و پاسخ این سوال به احتمال زیاد این خواهد بود: اینکه شما به سادگی دلایل کافی برای ایجاد تغییر را ندارید. به عبارت دیگر ، شما برای از بین بردن این رفتار از زندگی خود ، الهام (لذت) یا ناامیدی (درد) لازم را ندارید.

برای ایجاد تغییرات دلخواه در این رفتار ، باید "الهام" لازم برای تغییر یا "ناامیدی" لازم برای تغییر را پیدا کنید.

وقتی "الهام" می گیرید بر اساس اصل لذت تصمیم می گیرید. این "الهام" می تواند از درون به صورت اشتیاق و احساس هدف باشد ، یا می تواند از منابع خارجی ناشی شود ، به عنوان مثال برای انجام کاری به دلیل احترامی که ممکن است از دیگران بگیرید اگر با موفقیت ایجاد کنید تغییر دادن.

وقتی از روی "ناامیدی" کارهایی را انجام می دهید ، در آن لحظه بر اساس اصل درد تصمیم می گیرید. این "استیصال" می تواند از درون ناشی شود وقتی در خود احساس تعهدی برای ایجاد تغییر کنید ، یا ممکن است از منابع خارجی ناشی شود که به عنوان مثال انگیزه شما عواقب نوعی ترس است که اگر این کار را برای شما رقم بزند. این تغییر را ایجاد کنید

هر دو نیروی "الهام" و "ناامیدی" برای کمک به شما در ایجاد تغییرات لازم در رفتار شما لازم است. این نیروها کار می کنند زیرا در صورت تعادل مناسب ، به شما کمک می کنند تا احساس اضطراری ایجاد کنید که باید در جهت دستیابی به اهداف مورد نظر خود اقدام مثبتی انجام دهید.

درد و لذت اصل منشأ رفتار

مرحله 2: درد را به هم بزنید
مرحله اول یک مرحله آماده سازی بود. مرحله دو جایی است که همه لذت شروع می شود. در اینجاست که برخی از احساسات دردناک را برانگیخته می کنید که امیدوارم احساس ناامیدی ایجاد کند و به شما این امکان را می دهد تا با کمی اصرار بیشتر اهداف خود را دنبال کنید.

در این مرحله ، مجموعه ای از سوالات را از خود خواهید پرسید که فکر کردن در مورد آنها بسیار دردناک است. و اشکالی ندارد در این حالت ، درد عاطفی چیز خوبی است و اهرم فشار لازم برای شروع تغییرات مثبت در زندگی را برای شما فراهم می کند.

روند پرسشگری که طی خواهید کرد دارای سه مرحله مشخص است. مجموعه اول سوالات مربوط به لحظه حاضر است. مجموعه دوم سوالات گذشته را کاوش می کند. و مجموعه سوم سوالاتت سعی در پیش بینی آینده در طی 5 ، 10 و 20 سال دارد.

وقتی هر یک از این سوالات را مرور می کنید ، مکث کنید و در مورد پاسخ های خود خوب فکر کنید. از تخیل خود برای تأمل در هر یک از پاسخهای خود استفاده کنید در حالی که کاملاً در تجربه خود با استفاده از هر پنج حس خود غرق می شوید. در حقیقت ، هرچه بیشتر از لحاظ احساسی غوطه ور شوید ، این روند برای شما بهتر عمل می کند و می توانید فوریت بیشتری ایجاد کنید تا به شما کمک کند تغییرات لازم را در زندگی خود ایجاد کنید.

اکنون زمان آن فرا رسیده است که به این روند پرسشگری بپردازیم. هنگام کار با این سوالات ، مواردی را که قبلاً شناسایی کردید به خاطر بسپارید که شما را از رسیدن به هدف باز می دارد. اینها رفتارها ، عادت ها ، عواطف ، عقاید و غیره مفید است که دوست دارید تغییر دهید. برای هدف این فرآیند پرسش ، ما از این موارد به عنوان "رفتار" یاد خواهیم کرد. با این حال ، در حالی که این سوالات را خودتان می پرسید ، در صورت تمایل بیشتر آنها را به شرایط خود اختصاص دهید.

به زندگی و شرایط فعلی خود فکر کنید و مجموعه ای از سوالات زیر را از خود بپرسید:

این رفتار از نظر جسمی برای من چه هزینه ای دارد؟ از نظر احساسی؟ ذهنی؟ از نظر مالی؟ از نظر معنوی؟

هزینه این رفتار برای من در مورد آینده شغلی من چیست؟

هزینه این رفتار در رابطه با روابطم با دیگران چیست؟

این رفتار از نظر اهدافی که دوست دارم به آنها برسم چه هزینه ای دارد؟

در اثر افراط در این رفتار چه چیزهایی را از دست می دهم؟

چگونه این رفتار بر افراد دیگر تأثیر می گذارد؟

این رفتار چگونه بر وقت گذرانی من تأثیر می گذارد؟

این رفتار چگونه بر چگونگی صحبت من با خودم و چگونگی گفتگو با دیگران تأثیر می گذارد؟ این چطور بد است؟

در حالی که درگیر این رفتار هستم ، چگونه تمایل دارم که از فیزیولوژی خود استفاده کنم؟ چرا این بد است؟

چگونه این رفتار به وضوح در حال حاضر برای من مثر نیست؟

اکنون ، خود را به گذشته برگردانید و مجموعه سوالات زیر را از خود بپرسید:

این رفتار در گذشته چه هزینه ای برای من داشته است؟

چطور از نظر جسمی ، عاطفی ، روحی ، مالی و معنوی برای من هزینه شده است؟

از نظر انتخاب شغل و روابطم با دیگران چه هزینه ای برای من داشته است؟

چگونه این فرصت را برای رسیدن به اهداف و اهدافم از من سلب کرده است؟

چه فرصت هایی من را از من سلب کرده است؟ به چه تعداد از این فرصت ها ممکن است هرگز برنگردم؟

در نتیجه افراط در این رفتار چه چیزهایی را از دست داده ام؟

این رفتار چه تاثیری بر سایر افراد داشته است؟ چه احساسی در آنها ایجاد شده است؟

این رفتار چه تاثیری بر نحوه گذران وقت من دارد؟

این رفتار چگونه بر روحیه من تأثیر گذاشته است؟

در اثر این رفتار چه پشیمانی می کنم؟

چگونه این رفتار بارها و بارها مرا خراب کرده است؟ چه احساسی به من دست داد؟

چگونه این رفتار در گذشته به وضوح برای من مفید نبوده است؟

اکنون ، پنج سال خود را به آینده برسانید و از خود بپرسید:

پرداختن به این رفتار در مدت پنج سال برای من چه هزینه ای خواهد داشت؟

هزینه های جسمی ، عاطفی ، ذهنی ، مالی و معنوی من چطور خواهد بود؟

از نظر فرصتهای شغلی برای من چطور هزینه خواهد شد؟

از نظر روابطم چقدر برایم هزینه خواهد داشت؟

چگونه مانع دستیابی من به اهداف و اهداف مورد نظرم خواهد شد؟

اگر به این رفتار خود ادامه دهم ، پنج سال آینده چه چیزی را از دست خواهم داد؟

این رفتار چگونه تأثیر منفی بر سایر افراد خواهد داشت؟

این رفتار چگونه بر چگونگی گذراندن وقت خود در پنج سال آینده زندگی تأثیر می گذارد؟

این رفتار به طور بالقوه چه مقدار وقت گرانبها را از دست خواهد داد؟

این رفتار تا 5 سال آینده چگونه بر روحیه من تأثیر می گذارد؟ چرا این بد است؟

اگر به این رفتار خود ادامه دهم ، پنج سال آینده چه پشیمانی می کنم؟

چگونه این رفتار در پنج سال آینده زندگی من به وضوح برای من مثر نیست؟

سرانجام ، همین مجموعه سوالات را از خود بپرسید اما بازه زمانی را از پنج سال به ده سال و سپس به بیست سال و بیشتر تغییر دهید. کاملاً خود را در عواقب افراط در این رفتار در مقیاس زمانی طولانی غرق کنید. زندگی خود را با استفاده از آگاهی حسی کامل تصور کنید و هر جا که ممکن است تجربه خود را عاطفی کنید. به یاد داشته باشید که هرچه درد بیشتری ایجاد کنید ، از طریق هر تصمیمی که می گیرید و اقدامی که انجام می دهید ناامیدی بیشتری حاصل می شود. و هرچه ناامیدتر شوید ، فوریت بیشتری برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی خود ایجاد خواهید کرد.

تبریک می گویم ، شما اکنون یک طرف معادله را کامل کرده اید. اکنون باید بتوانید از حالت ناامیدی کار کنید. با این حال ، وضعیت ناامیدی خیلی زود خسته کننده می شود. بنابراین شما باید طرف دیگر معادله را که به شما کمک می کند از حالت الهام کار کنید ، نیز کامل کنید. اما اطلاعات بیشتر در مورد این در مرحله پنجم این فرآیند است.

مرحله 3: الگوی غیر مفید خود را بشکنید
اکنون مهم است که ابزاری برای قطع رفتارهای غیر مفید خود ایجاد کنید . معنی این اساساً این است که شما کاری انجام دهید که به شما کمک کند الگوی این رفتار را بشکنید.

این "وقفه الگویی" می تواند به شکل یک سوال ، یک فکر خاص ، عملی که شما انجام می دهید یا حتی رفتاری دیگر که با موفقیت شما را از حالت روحی ناسازگار خارج کرده و به یک قدرت تواناتر و پذیراتر تبدیل شود ذهنی که دریچه ای برای رفتاری جدید و مفیدتر را که با اهداف و اهدافی که می خواهید به آن برسید همسو می کند ، باز می کند.

این "الگوی قطع" می تواند به صورت مجموعه خاصی از کلمات باشد که شما با خود می گویید مانند "متوقفش کن ، همین حالا!". این می تواند به صورت یک عمل "ضرب و شتم" قفسه سینه با مشت شما باشد یا به راحتی چرخاندن دور دایره برای چند ثانیه باشد. همچنین می تواند به سادگی آواز خواندن چیزی برای خود یا خواندن گزارشی باشد که به شما کمک می کند تا روی مهمترین موارد تمرکز کنید. سرانجام ، این می تواند به صورت سوالی باشد که شما را از حالت روحی فعلی خارج کند. واقعاً مهم نیست که چیست. هدف این است که الگوی شما را بشکند و فوراً رفتاری را که در آن افراط می کنید قطع کند.

هنگامی که "الگوی قطع" را ایجاد و آزمایش کردید ، آماده رفتن به مرحله بعدی این فرآیند هستید.

اصل درد و لذت ایجاد اهرم

مرحله چهارم: یک رفتار توانمندساز جدید انتخاب کنید
اکنون وقت آن است که یک رفتار جدید ، مفیدتر و قدرتمندتر را انتخاب کنید که با اهداف و اهدافی که دوست دارید به آن برسید همسو باشد. این رفتار جدید جایگزین رفتار غیر مفید گذشته شما خواهد شد. با این وجود ، چند مورد وجود دارد که باید در نظر بگیرید.

اولاً ، رفتار قدیمی شما قصد مثبت دارد. این بخشی از زندگی شما باقی مانده است زیرا به نوعی از شما محافظت می کند. البته این قصد مثبت ممکن است نادرست و مبتنی بر پیش فرض های اثبات نشده شما باشد. با این حال ، قصد قطعاً وجود دارد و بنابراین رفتار شما فقط بهترین منافع شما را در ذهن دارد. بنابراین چیزی نیست که بخواهد علیه شما کار کند. بلکه چیزی است که سعی دارد به روشی نادرست به نفع شما کار کند. به همین ترتیب ، مهم است که شما پیش فرض هایی را که پیش از هر چیز دیگری تصور می کنید ، پاک کنید. از خودت بپرس:

رفتار غیر مفید من چه قصد مثبتی برای من دارد؟

آیا این قصد مثبت در این لحظه به من کمک می کند یا به من آسیب می رساند؟

آیا من احتمالاً پیش فرض های خاصی را ایجاد می کنم که باعث ایجاد سردرگمی و منجر به این رفتار می شود؟

چه فرضیاتی ممکن است داشته باشم؟

چه حقایق عینی این فرضیات را تأیید می کند؟

چگونه این فرضیات نادرست یا نادرست هستند؟

این پیش فرض ها چگونه به من آسیب می زنند؟

به طور بالقوه چه مفروضات مفیدتری می توانم بیان کنم که با اهداف و اهداف من همخوانی بیشتری داشته باشد؟

اگر بخواهم درست بودن این فرض ها را باور کنم چگونه رفتار من تغییر می کند؟

چگونه این باعث تغییر دیدگاه من در مورد رفتار من ، در مورد اهداف من و در مورد شرایط من می شود؟

به هر حال این احتمال وجود دارد که با تغییر مفروضات ، رفتار شما نیز تغییر کند و در نتیجه این امر به شما کمک می کند تا در ذهن خود روشن کنید که چگونه باید کارها را به گونه ای متفاوت پیش بروید.

ثانیا ، رفتار قدیمی شما ارزش یا فایده ای برای شما فراهم می کند. به عبارت دیگر ، با افراط در این رفتار چیزی بدست آوردید. شما باید این مزایا را شناسایی کنید و مطمئن شوید که رفتار جدید شما در ازای آن مزایای مشابهی را برای شما فراهم می کند. با انجام این کار شرط بندی رفتار جدید در روان شما آسان تر می شود - به ویژه اگر برخی از عقاید عمده و متناقض داشته باشید که ممکن است شما را از انجام موفقیت آمیز این تغییر بازدارد ، بسیار مهم است. از خودت بپرس:

من چه ارزشی از رفتارهای غیر مفید خود کسب کرده ام؟

من چه سودهایی را از سرگرفتن در رفتارهای غیر مفید خود به دست آورده ام؟

با روشن کردن اهداف و مزایایی که این رفتار ناپسند برای شما فراهم کرده است ، اکنون وقت آن رسیده است که رفتاری جدید را که به آن عادت می کنید ، انتخاب کنید که مطابق با اهداف و اهدافی باشد که دوست دارید به آن دست یابید. برای کمک به شما در این روند ، تهیه سناریوهای "چه می شود اگر" مفید است:

اگر من از قبل به هدف خود رسیده باشم چه؟

چگونه درباره خودم ، دیگران و شرایط فکر می کنم؟

چگونه می توانم با خودم ، دیگران و شرایط صحبت کنم؟

در مورد خودم ، دیگران و شرایط چه اعتقادی دارم؟

چه تصمیمی می گیرم؟

چه اقداماتی انجام خواهم داد؟

چگونه رفتار می کنم؟

چگونه خودم را تعریف کنم؟

چگونه می توانم این رفتار جدید را تعریف کنم که این هدف را ممکن کرده است؟

رفتار جدید من

پاسخ به این سوالات به شما کمک می کند تا "دستورالعمل" رفتار مفید جدید شما را ارائه دهد.

پس از تعریف رفتار جدید خود ، اکنون وقت خود را اختصاص دهید و در نظر بگیرید که چگونه این رفتار جدید می تواند از مزایای رفتار قدیمی شما بهره مند شود. از خودت بپرس:

چگونه می توان منافع حاصل از رفتار قدیمی خود را به رفتار جدید من منتقل کرد؟

چه چیزهایی باید تغییر کند؟

چگونه می توانم این تغییرات را انجام دهم؟

این رفتار مفید جدید ، اهرم لازم را ایجاد می کند که شما برای سهولت کار در روند تغییر به آن نیاز دارید. شما دیگر متمرکز بر تلاش برای غلبه بر رفتار غیر مفید خود نیستید. در عوض ، شما بر روی نصب یک رفتار جدید و قدرتمندتر متمرکز شده اید که از اهداف و اهدافی که برای رسیدن به آن تلاش می کنید پشتیبانی کند.

مرحله 5: از خودتان اقدامی پیشگیرانه الهام بگیرید
در این مرحله ، شما مجموعه ای از سوالات را از خود خواهید پرسید که امیدوارم به "الهام" منجر شود. اینها سوالات متمرکز بر لذت هستند که الهام بخشی را برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی به شما ارائه می دهند.

روند پرسشگری که طی خواهید کرد دارای سه مرحله مشخص است. مجموعه اول سوالات مربوط به لحظه حاضر است. مجموعه دوم سوالات گذشته را کاوش می کند. و مجموعه سوم سوالات سعی در پیش بینی آینده در طی 5 ، 10 و 20 سال دارد.

وقتی هر یک از این سوالاتا را مرور می کنید ، مکث کنید و در مورد پاسخ های خود خوب فکر کنید. از تخیل خود برای تأمل در هر یک از پاسخهای خود استفاده کنید در حالی که کاملاً در تجربه خود با استفاده از هر پنج حس خود غرق می شوید. در واقع ، هرچه بیشتر از لحاظ احساسی غوطه ور شوید ، این روند برای شما بهتر عمل می کند و از شما برای ایجاد تغییرات لازم در زندگی خود الهام می گیرد.

در حالی که این سوالات را از خود می پرسید ، رفتار مفید جدیدی را که در مرحله چهارم این فرآیند شناسایی کرده اید به خاطر داشته باشید. این رفتاری است که هنگام کار در مراحل باقی مانده بر روی آن تمرکز خواهید کرد. این رفتاری است که به شما کمک می کند تا به اهداف و اهداف خود برسید.

به زندگی و شرایط فعلی خود فکر کنید و مجموعه ای از سوالات زیر را از خود بپرسید:

چگونه با تمایل به این رفتار مفید جدید در لحظه حاضر به دست می آورم؟

چگونه از نظر جسمی ، عاطفی ، ذهنی ، مالی و معنوی به دست می آورم؟

چگونه این رفتار جدید فرصت های شغلی من را گسترش داده است؟

چگونه این رفتار جدید روابط من و دیگران را به روشی مثبت متحول کرده است؟

دیگران به طور خاص تحت تأثیر این تغییر چگونه قرار گرفته اند؟

دیگران درباره من و اینکه چگونه تغییر کرده ام چه می گویند؟

اکنون چگونه می توانم در نتیجه ایجاد این تغییر وقت خود را صرف کنم؟

چگونه ایجاد این تغییر به من در دستیابی به اهدافم کمک کرده است؟

چگونه می توانم اکنون با خودم صحبت کنم؟

این تغییر چگونه بر روی فیزیولوژی و وضعیت روحی من تأثیر مثبت می گذارد؟

اکنون ، خود را به گذشته برگردانید و مجموعه سوالات زیر را از خود بپرسید:

اگر سالها پیش این تغییر را ایجاد می کردم چه می شد؟

چگونه از نظر جسمی ، عاطفی ، ذهنی ، مالی و معنوی به دست می آوردم؟

به چه فرصت های شغلی و رابطه ای می توانستم دسترسی داشته باشم؟

دیگران چگونه می توانند تحت تأثیر این تغییرات به روشی مثبت قرار بگیرند؟

مردم درباره من چه می گفتند؟ چه احساسی به من دست می دهد؟

اگر این تغییر را در گذشته ایجاد می کردم ، چگونه وقت خود را می گذراندم؟

در حال حاضر در چه مقطعی از زندگی خود از نظر اهدافی که می خواهم به آنها برسم ، خواهم بود؟

چه خاطرات خوبی خواهم داشت؟

چگونه می توانم با خودم صحبت کنم؟

چه احساسی به من خواهد داد؟

اکنون ، پنج سال خود را به آینده برسانید و از خود بپرسید:

چه مزایایی از ایجاد این تغییر در طول 5 سال بدست آورده ام؟

چگونه از نظر جسمی ، روحی ، عاطفی ، مالی و معنوی اوضاع به سمت بهتر تغییر کرده است؟

چشم انداز شغلی من چگونه بهبود یافته است؟

چشم انداز رابطه من چگونه بهبود یافته است؟

چگونه اکنون به شیوه ای جدید در مورد زندگی خود ، دیگران و اهدافم فکر می کنم؟

در این مدت زمان توانستم به چه چیزهایی برسم؟ چه احساسی به من دست می دهد؟

اکنون در نتیجه این موفقیت ها چگونه وقت خود را می گذرانم؟ چه احساسی به من دست می دهد؟

چگونه این تغییر به طرز شگفت آور مثبتی بر سایر حوزه های زندگی من تأثیر گذاشته است؟

در نتیجه همه اینها ، چه انتظارات مثبت اضافی در مورد آینده دارم؟

سرانجام ، همین مجموعه سوالات را از خود بپرسید اما بازه زمانی را از پنج سال به ده سال و سپس به بیست سال و بیشتر تغییر دهید. خود را کاملاً در مزایای افراط در این رفتار توانمندسازی در یک بازه زمانی طولانی غرق کنید. زندگی خود را با استفاده از آگاهی حسی کامل تصور کنید و هر جا که ممکن است تجربه خود را عاطفی کنید. به یاد داشته باشید ، هرچه لذت بیشتری ایجاد کنید ، الهام بیشتری از این روند خواهید گرفت. و هرچه بتوانید بیشتر الهام بگیرید ، دلایل بیشتری برای پیگیری این تغییرات مجبور خواهید بود. به همین ترتیب ، مهم است که یک سوال آخر از خود بپرسید:

با توجه به همه اینها ، چرا مهم است که من با ایجاد این تغییر پیگیری کنم؟

تبریک می گویم ، شما اکنون ضلع دوم معادله را تکمیل کرده اید. اکنون باید بتوانید همزمان از حالت ناامیدی و از حالت الهام کار کنید. با این حال ، کار شما هنوز انجام نشده است. گام بعدی شما این است که این رفتار جدید را با استفاده از فرایندی که به Anchoring معروف است ، در روان خود شرطی کنید.

مرحله 6: از لنگرگاه برای شرط بندی رفتار جدید استفاده کنید
اکنون رفتار جدید شما باید با استفاده از یک فرآیند برنامه نویسی عصبی عصبی معروف به Anchoring ، در روان شما شرطی شود ( از تکنیک های nlp) .

لنگر انداختن به طور طبیعی در سطح ضمیر ناخود آگاه آگاهی رخ می دهد ، با این حال ، این کاری است که می توانید آگاهانه انجام دهید و به شما کمک می کند رفتار جدید خود را در روان خود شرطی کنید. این فرایند تهویه بسیار مهم است زیرا سیستم عصبی شما را با برنامه ریزی لازم برای نصب سریع رفتارهای عادی جدید فراهم می کند که ایجاد آنها ممکن است هفته ها طول بکشد ، اگر ماه ها طول نکشد.

این فرایند لنگر انداختن نیاز به درکی دارد که فراتر از محدوده این مقاله است. با این حال ، من شما را تشویق می کنم که توضیحی عمیق در مورد لنگر انداختن بخاطر ایجاد عادت جدیدی بخوانید. لطفاً مطالعه کنید چگونه یک عادت غیر مفید را متحول کنیم . این مقاله تمام اطلاعات پیش زمینه مورد نیاز شما را در اختیار شما قرار می دهد که به روشن شدن بیشتر اصل لذت-درد کمک می کند.

هنگامی که این فرآیند لنگر انداختن را با موفقیت طی کردید و احساس رضایت کردید که رفتار جدید شما در حال تبدیل شدن به یک عادت است ، می توانید به مرحله هفتم این روند بروید.

اصل درد و لذت ایجاد یک رفتار جدید

مرحله 7: مدیریت فرآیند تغییر
با استفاده از این رفتار جدید که اکنون در روان شما نصب شده است ، شما دیگر آزادانه می توانید پیشرفت خود را در جهت رسیدن به هدفی که در مرحله اول این مرحله ترسیم کرده اید شروع کنید. با این حال ، سفر پیش رو آسان نخواهد بود. در حقیقت ، ممکن است مشکلات و چالش های زیادی در این راه وجود داشته باشد. بسیاری از این چالش ها ممکن است در واقع وجود داشته باشد.

هر نوع تغییری که در زندگی خود ایجاد کنید ، مستلزم انجام کارهای خاصی است. شما نمی توانید به سادگی تغییر ایجاد کنید و انتظار داشته باشید که اکنون اوضاع بهتر خواهد شد. تغییر به دیدگاه های جدید ، فداکاری ها و شاید حتی مجموعه ای از اولویت ها متفاوت نیاز دارد. چگونگی زندگی شما قبل از این تغییر می تواند با شرایط زندگی شما پس از انجام این تغییر بسیار متفاوت باشد.

تغییر ممکن است ایجاب کند که فداکاری های خاصی انجام دهید تا فضای ، زمان و مکان برای این تغییر فراهم شود. همچنین برای برآوردن انتظارات جدیدی که با این تغییر ایجاد شده است ، ممکن است لازم باشد اولویت های زندگی خود را تغییر دهید. تغییر همچنین نیاز به دیدگاه های جدید و طرز تفکر مختلف درباره مسائل دارد. اینها مناطقی است که شما باید در نظر داشته باشید تا حرکت به سمت جلو را مدیریت کنید تا روند تغییر را به طور موثر انجام دهید.

برای روشن کردن افکار خود در مورد همه این موارد ، مجموعه سوالات زیر را از خود بپرسید:

برای اطمینان از پیگیری این تغییر چه فداکاری هایی لازم است داشته باشم؟

چه چیزهای خاصی ممکن است لازم باشد که من دست از انجام کار ، تفکر و / یا باور بردارم؟

چه نوع عادت ها ، باورها و / یا دیدگاه هایی ممکن است لازم باشد که کنار بگذارم؟

چگونه باید اولویت های زندگی خود را تغییر دهم تا جایی برای این تغییر ایجاد کنم؟

چه مسئولیت ها و تعهداتی ممکن است لازم باشد کنار بگذارم؟

برای چه مسئولیتها و تعهداتی ممکن است لازم داشته باشم تا جای خود را باز کنم؟

چگونه باید ارزشهای زندگی خود را در حرکت به جلو اولویت قرار دهم؟

چگونه باید تصمیماتم را که رو به جلو است تغییر دهم؟

نادیده گرفتن هر یک از این زمینه های کلیدی به ضرر شما خواهد بود. اگر به عنوان مثال ، شما فداکاری های لازم را نکنید ، پس اوضاع به سادگی تغییر نخواهد کرد. شما درگیر رفتارهای قدیمی خود خواهید شد ، و تعجب خواهید کرد که کجای این اتفاق اشتباه افتاده است. به همین ترتیب ، اگر در اولویت های خود تغییر جهت ندهید ، پس به راحتی نمی توانید با این تغییر پیگیری کنید.

شما همچنین باید چالش های مختلف خارجی و داخلی را که ممکن است در طول سفر با آنها روبرو شوید در نظر بگیرید.

تا آنجا که ممکن است بخواهید همه چیز روان پیش برود ، احتمال اینکه این اتفاق نیفتد وجود دارد. زندگی سفری در امتداد جاده ای پر دست انداز است و نحوه اداره این دست اندازها مشخص می کند که در پایان سفر به کجا خواهید رسید. بنابراین ، شما باید قانون مورفی را به هر قیمتی در نظر بگیرید:

"همه چیزهایی که ممکن است اشتباه پیش روند ، در بدترین زمان ممکن ، یک باره و در کمترین زمان انتظار خود را بهم می زنند".

اکنون با توجه به قانون مورفی ، از خود بپرسید:

با چه چالشهایی می توانم در طول این سفری که در آن قرار دارم روبرو شوم؟ چالش های خارجی؟ چالش های داخلی؟

پنج موردی که به طور بالقوه می توانند اشتباه بروند چیست؟

چه پنج موردی می تواند مانع موفقیت آمیز این تغییر شود؟

چه پنج موردی می تواند مانع رسیدن من به هدفم شود؟

چگونه از پس همه این مشکلات برمی آیم؟

برای غلبه بر این چالش ها به طور خاص چه کاری باید انجام دهم؟

آیا می توانم به طور بالقوه در این چالش حرکت کنم؟ چطور؟

هرچه وضوح شما در مورد سفر پیش رو بیشتر باشد ، آمادگی شما در برابر چالش هایی است که زندگی ناگزیر سر راه شما قرار می دهد.

سرانجام ، در مورد نیازهای شما در این سفر فکر کنید تا به شما در رسیدن به هدف خود کمک کند. این منابع شماست که می تواند به صورت دانش ، پشتیبانی ، ابزار ، مهارت و غیره باشد. از خود بپرسید:

چه منابعی ممکن است برای کمک به من در جهت یابی بهتر این تغییر نیاز داشته باشم؟

چه منابعی ممکن است برای کمک به من برای غلبه بر چالش های احتمالی لازم باشد؟

چه منابعی ممکن است برای کمک به من در رسیدن به هدفم لازم باشد؟

چه دانشی ممکن است لازم داشته باشم؟

چه ابزاری ممکن است ارزش داشته باشد؟

چه مهارت هایی می تواند مفید باشد؟

چه پشتیبانی ممکن است لازم باشد؟

چگونه این همه چیز را بدست می آورم؟

همه این س questionsالات در اینجا برای کمک به تشویق تفکر 360 درجه ارائه شده است. شما نباید یک سنگ را بدون چرخ بگذارید. تمام احتمالات و مشکلاتی که پیش روی شماست را در نظر بگیرید ، و دریابید که چگونه در موثرترین روش در این چالش ها حرکت می کنید.

اصل رئال و درد و واقع گرایی

مرحله 8: یک برنامه اقدام برای حرکت به جلو تهیه کنید
مرحله آخر این فرایند مستلزم این است که شما همه کارها را انجام دهید و برنامه عملیاتی را که به سمت جلو برای رسیدن به هدف خود پیش می رود ، تهیه کنید. این امر به کمی ایمان ، قدردانی و تلاش مداوم نیاز دارد که قانون مورفی را در نظر می گیرد.

به یاد داشته باشید ، جایی که تمرکز شما پیش می رود ، آنجاست که انرژی شما جریان می یابد. به همین ترتیب ، کاملاً مهم است که شما از "الهام" و "ناامیدی" که در طول این روند از خود بیرون کشیده اید استفاده کنید و آن را به خوبی استفاده کنید تا به شما کمک کند تا انگیزه خود را حفظ کنید و روی مهمترین کارهایی که باید انجام شود تمرکز کنید.

برای اینکه بتوانید سطح بالایی از تمرکز را حفظ کنید ، باید سوالات موثر راه حل محور بپرسید. این سوالات باید انرژی شما را به سمت چیزهای صحیح سوق دهد تا در تصمیم گیری بهینه در جهت پیشرفت به شما کمک کند. فقط از این طریق برنامه عملیاتی شما به نتیجه می رسد. و فقط از این طریق می توانید تغییراتی را که برای کمک به شما در رسیدن به هدف لازم است ، با موفقیت انجام دهید.

جمع بندی افکار
تمرکز کل این فرآیند یافتن راه هایی برای ایجاد انگیزه در خود برای ایجاد تغییرات لازم برای بهبود زندگی شما بوده است. و همینطور که این روند را طی کرده اید ، امیدوارم اکنون ببینید که انگیزه از خود انتخابی است که هر روز در زندگی خود انجام می دهید.

می توانید برای ایجاد انگیزه آگاهانه و هدفمند در خود از اصل لذت-لذت استفاده کنید ، یا می توانید به ضمیر ناخودآگاه خود اجازه دهید تصمیمات و اقدامات شما را به سمت شما هدایت کند. در هر صورت نوعی انگیزه پیدا خواهید کرد ، با این حال ، اگر از ضمیر ناخودآگاه شما ناشی می شود ، ممکن است انگیزه ای نباشد که دنبال آن هستید.

همه اینها فقط نشان می دهد که هوشیاری و هوشیاری در مورد "چرا کاری که می کنی انجام می دهی" در طول روز کاملاً حیاتی است. و اگر جهتی را که به سمت آن حرکت می کنید دوست ندارید ، پس در مورد آن کاری انجام دهید. بلافاصله پاسخ درد و لذت خود را بزرگ کنید تا کمی ناامیدی و / یا الهام بیشتر ایجاد کنید که احساس اضطراری شما را برای تصمیم گیری بهتر در جهت پیشرفت فراهم می کند.

  • علی خانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی