خلق زندگی زیباتر

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

جاه طلبی

۲۸
اسفند


«پیوسته تلاش کنید، تجسس کنید و کشف کنید؛ اما هیچ وقت تسلیم نشوید»
آلفرد لردیسون


آیا تاکنون به این فکر کرده اید که انسان به طور فطری جاه طلب و بلند پرواز پای به این دنیا می گذارد؟ در صورتی که تا به حال در مورد آن تفکر نکرده اید حتما در این رابطه اندکی فکر کنید، زیرا حقیقت این است که انسان به طور فطری بلند پرواز است. در بدو تولد، سرشت شما طوری نهادینه شد که جویای هدف باشید. شما ذاتا به گونه ای برنامه ریزی شده اید که کیفیت زندگی خود را بهبود ببخشید. هر کدام از موفقیت هایی که به آنها دست می یابید موجب ایجاد حس رضایت بخشی و افتخار درون شما شده و باعث می شود که از زندگی خود بیشتر لذت ببرید. اولین هدف شما بعد از تولد غذا خوردن بود. کسی تا به حال خوشحال تر از بچه ای که به تازگی غذا خورده است، ندیده . . در مورد بقیه ی هدفهای اولیه ی انسان مثل چهار دست و پا رفتن، صحبت کردن و راه رفتن چه نظری دارید؟ به محض برداشتن اولین گام و گفتن اولین کلام، رضایت بخشی از بین رفته و احساس نارضایتی به دنبال آن می آید. هدف های شما می توانند این گونه شکل بگیرند که کلمات را در کنار هم قرار دهید یا گامهای پیوسته بردارید. زمانی که به هدف های خود دست می یابید، احساس شادی و شعف وجود شما را فرا می گیرد، اما بعد از آن عدم رضایت جایگزین آن همه شادی می شود. زیرا به صورت فطری شما تمایل به این دارید که کارهای بزرگ تری را به انجام رسانید. قطعا شما تمایل دارید زندگی پر از وفور نعمتی را داشته باشید. نه تنها باید این میل درون شما وجود داشته باشد، بلکه باید به هر آن چه که دوست دارید برسید. اما متاسفانه از کودکی در گوش ما خوانده اند که باید به هر آن چه که داریم قانع باشیم و این طرز تفکر باعث می شود که ما از هدف ها و آرمان های خود دور شویم. به هیچ وجه نباید اجازه دهید که حس رضایت بر شما غلبه شود. باید از به انجام رسیدن کارتان راضی و خوشحال شوید؛ ولی رضایت کامل نداشته باشید. عدم رضایت حالتی خلاق است. در واقع بشر به خاطر عدم رضایت بود که از زندگی غار نشینی به زندگی شهر نشینی و سکونت در ساختمان های باشکوه نقل مکان کرد و به دنبال وسایل نقلیه، فکس و زندگی مرفه رفت.
عدم رضایت باعث می شود که به دنبال ساختن زندگی باشی که همه ی مردم دنیا حسرت آن را داشته باشند. در زندگی به دنبال هدفها و ایده های جدید و نابی باشید که با شور و شعف بسیاری در پی دستیابی به آنها حرکت کنید. در واقع زندگی کردن یعنی هدفمند بودن و شوق و ذوق داشتن برای رسیدن به خواسته ها جاه طلبی موجب به وجود آمدن نتایج عظیمی می شود. اهداف بزرگی را انتخاب کنید. آمادگی این را داشته باشید که در مسیر تحقق آرزوها تنها شوید. شکست را بپذیرید و ایستادگی کنید. جهان به تلاش و کوشش شما احتیاج دارد. طبیعت به بیش تر مخلوقات خود غنیمتی خارق العاده بخشیده داده است. غنیمتی به نام «هم رنگ شدن»، به طوری که گوزن هم رنگ با بیشه میشود، ماهی در دریا و پرنده بر روی درخت پنهان می شوند. اما باید بدانید که این موهبت شامل حال انسان نشده است. در واقع به انسان غنیمتی با ارزش تر داده شده است. به انسان قدرتی داده شده که به وسیله ی آن می تواند محیط پیرامون خود را مطابق با میل خود عوض کند.

زمانی که شما تغییر می کنید یا بهبود می یابید، محیط و پیرامون شما با تغییر کردن این بهبودی را نشان می دهند. میتوانید با نگاه کردن به محیط شخس دربارهی او اطلاعات فراوانی به دست آورید. برخلاف باورهای عمومی، افراد انعکاسی از محیط پیرامون خود نیستند، بلکه این محیط است که انعکاسی از افراد است. با بهتر کردن مردم، محیط نیز بهتر می شود. زمانی که تغییرات روی افراد رخ می دهد، آنها محیط قبلی خود را رها می کنند و به دنبال محیط جدیدی هستند که با روحیات آنها سازگار باشد وقتی که به ماهی، پرندگان و حیوانات می نگریم، شگفت زده می شویم که طبیعت با چه مهارتی آنها را در خود پنهان می کند. اما قبل از این همه شگفتی، باید به خودمان نگاه کنیم و بخاطر قدرت و توانایی هایی که در وجودمان نهفته است حیرت زده شویم محیط و جهانی که در آن کار و زندگی می کنیم، انعکاسی از نحوه تفکر و اندیشه هاست. مهم نیست که چه رویدادی که برای شما رخ می دهد اهمیت ندارد، بلکه برداشت شما و نحوه برخورد شما با این رویداد است که حائز اهمیت است.
«حقیقت این است»، «او حقیقت را می گوید»، «آن حقیقت محض است.» هر روز میلیونها نفر در جهان از کلمه ی حقیقت استفاده می کنند. همواره اصرار داریم که حق با ماست و ما حقیقت محض را می دانیم ، اما اگر ما روشن بینانه به موضوع نگاه کنیم، به این نتیجه می رسیم که هرگز این طور نیست. راهی که ما در پیش گرفته ایم ممکن است راه خوبی باشد. می تواند راه معتبری باشد، حتی می تواند نسبت به بقیه راه ها، راه بهتری باشد، اما هیچ گاه تنها راه نیست و حقیقت محض نیست. به محض این که فکر کنید، شما تنها راه درست را پیدا کرده اید و در پیش گرفته ایده بقیهی راهها نادرست می شوند. این طرز تفکر و دیدگاه پیشرفت را در زمانی کوتاه از پای در می آورد و خلاقیت را نابود می کند.

توصیه می کنم به جای این که از عبارت «حقیقت این است» یا «من حقیقت محض را می گویم» استفاده کنید، کلامتان را اصلاح کنید و بگویید: «راه خوبیست. شاید طبق این راه پیش روم؛ اما من به دنبال راه بهتری هستم.» نخستین تلفن هایی که اختراع شدند، روش خوبی برای برقراری ارتباط بودند؛ اما ثابت شد که آن تلفن ها بهترین وسیله ی ارتباطی نیستند. در مقایسه با سیستم های ارتباطی امروز آنها وحشتناک بودند. این موضوع در همه ی فعالیت های ما شامل مراقبتهای پزشکی گرفته، مسافرت های هوایی و ... صدق می کند. همیشه باید به دنبال راه بهتری باشیم. هر چند راه کنونی اثربخش باشد. شاید با به وجود آوردن یک تغییر مثبت بهره وری خود را 100 درصد افزایش دهید. قطعا راه بهتری وجود دارد، پس به دنبال آن باشید.
هیچ چیز به اندازه ی تجربه، حقیقت را نشان نمی دهد؛ انسانی که به دنبال تجربه اندوزی است می تواند اشتباه بودن بسیاری از حقایق را اثبات کند.

برگرفته از کتاب الفبای موفقیت نوشته پاپ پراکتور

  • علی خانی

قدرت درون

۱۷
اسفند

خلاقیت خود را چگونه فردی می بینید؟ اگر احساس می کنید که فرد خلاقی هستید، سرنوشت خوبی در انتظار شماست. . بیشتر افراد جامعه بر این باورند که عده ای توانایی نوآوری و خلق ایده های ناب را دارند و برخی دیگر از این نعمت بی بهره اند. این عقیده ای پوچ و بی اساس است. حقیقت امر این است که همه ی افراد در وجود خود روحیه ی نوآوری و آفرینش دارند ولی بعضی از افراد از آن استفاده نمی کنند و طوری وانمود می کنند که کاملا از آن بی بهره اند. اگر تا به حال شخصی بوده اید که توانایی های خود را نشناخته و مهارت ها را درون خودتان تقویت نکرده اید، قطعا این کار را انجام دهید. همه ی افراد به سرزندگی و خوشحالی احتیاج دارند. باید خودمان را از پیله ی تنهایی و حد و مرزی که برای خودمان ساخته ایم. رها سازیم. با نیروی خلاقیت و نوآوری می توان به شادمانی، شور و شعف و خوشحالی دست یافت. همیشه افرادی که پشت سر افراد دیگر قدم بر می دارند هیچ گاه به موفقیت نمی رسند؛ ولی کسانی که از نیروی خلاقیت و آفرینش استفاده می کنند و به خلق ایده می پردازند، همواره پیشرفت می کنند. . . . . در زندگی می توان یکی از این دو راه را برگزید. یا باید هم رنگ جماعت شد و با مردم پیش رفت و یا باید راه خود را برگزید و خود را مستثنی از بقیه دانست. برای جدا شدن از بقیه بایستی تلاش کنید تا به جایگاهی دست یابید که قبل از شما کسی به آن مکان نرسیده است. به نظرات و اعتقادات بقیه بی توجه باشید و تنها به ندای درون خود گوش بسپارید.

برای این که خلاقیت و نوآوری ایجاد شود باید ترس از شکست و ناکامی را کنار
بگذارید. از مسیری که بقیه بارها از آن عبور کرده اند رد نشوید، مسیر جدیدی خلق کنید.
تصمیم گیری در قدیم اصطلاحی بود که می گفت هرگاه در زندگی مرتکب خطابی شدید، جهان هستی از آن چشم پوشی می کند؛ ولی اگر درست تصمیم نگیرید، زندگی به سادگی از کنار آن نمی گذرد. با وجود اینکه مطالب زیادی در مورد قدرت درون نوشه شده است، کمتر مطلبی به این موضوع اشاره دارد که نخستین گام برای بالندگی و بهبود قدرت درون تصمیم گیری است. به دلیل بیم داشتن از این که مرتکب خطا شویم، هیچگاه اقدام به تصمیم گیری نمی کنیم. «الدوس هاکسلی» نیز به این موضوع اشاره کرده است و می گوید: تاثیر منفی که اشتباه کردن بر جای می گذارد بسیار کمتر از تاثیر منفی ترس از اشتباه کردن است. قلم و کاغذی برداشته و در مورد سه پرسش زیر کمی تأمل کنید در حال حاضر در چه مکان و شرایطی قرار دارید؟ تمایل دارید در آینده در چه مکان و شرایطی قرار داشته باشید؟ چه اقداماتی را می توانید برای پر کردن فاصله شرایط فعلی و شرایط دلخواه نان در آینده انجام دهید؟ پاسخ به پرسش های بالا شما را در روند تصمیم گیری یاری می کند. حال در مورد دو موضوع زیر کمی تأمل کنید: بدترین نتیجه ای که می تواند نصیبتان شود چیست و سپس به این موضوع فکر کنید که اگر نتیجه دلخواهتان حاصل شود چقدر زندگی زیبا و خوشایند می شود.

طبق تحقیقات صورت گرفته، افراد موفق خیلی سریع تصمیم گرفته ولی به آرامی در تصمیم خود تغییر ایجاد می کنند. هنگامی که دیگران قادر به حل مشکلی نباشند، شما تصمیم گیری سختی پیش رو دارید. در واقع مسائل آسان به راحتی قابل حل هستند و نیازی به حل آن از جانب شما نیست.
لینکلن» شخصی بود که در یک خانوادهی عادی و متوسط به دنیا آمده بود و شرابطش به نحوی بود که مجبور به گرفتن تصمیم های سختی بود. تصمیمات گرفته شده توسط او با انتقاد زیادی روبرو می شد. دوستان وی از او سؤال می کردند که «چرا او از انتقادهایی که صورت میگیرد خشمگین نمی شود؟» او منطقی جواب میداد: «اگر بنا بر این باشد که زندگی ام را بر اساس این انتقادها و پاسخ به آنها قرار دهم، دیگر زندگی ام روال عادی خود را نخواهد داشت. من آن کاری را که تشخیص می دهم درست است، به انجام می رسانم. نظر اشخاص دیگر برایم اهمیتی ندارد.» از این داستان الگوبرداری کنید. زمانی که به مرحله ای رسیدید که از تصمیم خود مطمئن شدید و به خاطر تصمیمی که گرفته اید به شدت مورد انتقاد دیگران قرار گرفتید، مشابه لینکلن برخورد کنید.
هدف و پشتکار تعداد زیادی از افراد اعتقاد دارند که لازمه ی پیشرفت در کسب و کار داشتن ضریب هوشی بالایی نسبت به سایرین است. با این وجود مدرکی وجود ندارد که نشان دهنده ی این موضوع باشد که پیشرفت و موفقیت تنها در گرو ضریب هوشی و استعداد بیشتر است. افراد باهوش زیادی را می بینیم که زندگی عادی دارند و در زندگی شان پیشرفتی حاصل نشده است. اگر واقعا هوش و استعداد تعیین کننده بود، چنین افرادی باید موفق ترین اشخاص جامعه می شدند.

طبق بررسی های صورت گرفته مشخص می شود که پیشرفت، ارتباط اندکی با هوش و استعداد دارد. همه ی ما دیده ایم که زنان و مردانی با ضریب هوشی معمولی به جایگاه های بزرگی دست یافته اند. برای دستیابی به کسب و کار موفق و پیشرفت در آن نمی توان به طور یقین بیان کرد که به چه چیزهایی احتیاج داریم. اما ویژگی های شخصی وجود دارد که می دانیم بدون شک بر میزان موفقیت تاثیر گذار هستند. هدف داشتن و پشتکار و پایداری در رسیدن به آن هدف، ویژگی های بسیار مهم در دستیابی به موفقیت هستند. کسانی که پیشرفت می کنند سمت و سوی رسیدن به موفقیت را به خوبی شناسایی می کنند و برای دستیابی به هدف می دانند که از چه موانعی باید عبور کنند. افراد موفق از تجربیات گذشته درس می گیرند و از قدرت و نیروی درونی خود استفاده می کنند. آنان افرادی هستند که به خودباوری رسیده اند. استعداد و ضریب هوشی به تنهایی به پیشرفت و موفقیت کمک نمی کند. یک دانشجوی سطح متوسط می تواند به پیشرفت بزرگی دست یابد.
اگر هدف داشته باشید هیچ گاه دلزده نمی شوید و هر روز صبح با ذوق و شوق
فراوانی برای انجام کارها از خواب برمی خیزید.
برای رسیدن به هدف باید در خود انگیزه ایجاد کنید.

همه چیز در سایه ی پایداری و ممارست به وقوع می پیوندد.

  • علی خانی

ترس

۱۱
اسفند

سال ها پیش مقاله ای از ارل نایتینگل خواندم. او نوشته بود یکی از ویژگیهای کهن انسان این است که از ناشناخته ها می ترسند. انسان ها نسبت به آنچه نمی شناسند و مورد امتحان قرار نگرفته است به شدت هراسان هستند. بسیاری از ما تحت تاثیر ترس به جستجوی امکانات و فرصت های جدید نمی رویم. آیا شما در زندگی و در تخیل خود محدوده ای را مشخص کرده اید که فکر می کنید نباید از آن فراتر بروید؟ آیا شما هم از ناشناخته ها می ترسید؛ زیرا امکان عدم موفقیت و شکست وجود دارد؟ چرا تصور نمی کنید که ممکن است در ورای حیطه امن و منطقه آسایش شما فرصت ها و موقعیت های خوبی در انتظار شما باشند و برای به دست آوردن آنها تنها کافی است دست به کار شوید و اقدام کنید. باید از منطقه امن خود خارج شوید و به سمت اهداف و رویاهای خود رهسپار شوید. اغلب اوقات برای رسیدن به مقصدی تنها از راه شناخته شده می رویم و راه ناشناخته را امتحان نمی کنیم؛ زیرا راه شناخته شده کم دردسرتر است و به راحتی بیشتری می توانیم از آن راه عبور کنیم؛ اما رفتن از راه شناخته نشده، ممکن است با چالش همراه باشد. وقتی مسیر خود را برای رسیدن به موفقیت ترسیم می کنید، مکان ها و موقعیت های بسیاری وجود دارند که ممکن است نخواهید با آن ها روبرو شوید؛ اما وقتی وارد آن ها می شوید و خود را در مسیر مواجه شدن با آن موقعیت ها و مکان های ناشناخته قرار می دهید، به پاداش و اجر فراوان می رسید.

من ده سال اول زندگی ام را در اورساوند انتاریو گذراندم. یک روز گرم تابستانی یکی از اعضای بزرگتر خانواده ام مرا به پارک هریسون که استخر خوبی داشت، برد. هنوز به خوبی به یاد می آورم، بچه های بزرگتر از پله ها بالا می رفتند، به سکوی دایو می رسیدند و از آنجا به درون استخر شیرجه می رفتند. آن ها بسیار لذت می بردند. من برای این که بچه های بزرگتر را تحت تاثیر قرار دهم از پله ها بالا رفتم. وقتی از روی سکو به پایین نگاه کردم، ترس تمام وجودم را فرا گرفت. جرئت شیرجه درون آب را نداشتم. از نردبان پایین آمدم. من نه تنها لذت پریدن به درون استخر را از دست دادم، بلکه اعتماد به نفس خود را از بین بردم... اگر خوب فکر کنید، متوجه می شوید که شما هم روزی با مانع ترس روبرو شدید یا از این مانع گذشتید و به رهایی رسیدید یا راه بازگشت را انتخاب کردید. من تا 26 سالگی از هر چه می ترسیدم، فاصله می گرفتم. سپس تحت تاثیر راهنماییهای یک شخص با تدبیر به جایی رسیدم که دیگر اجازه ندادم ترس مانع رسیدن من به اهدافم شود و از آن به بعد به معنای واقعی آزادی را احساس کردم. هرگاه در زندگی می خواهیم حرکتی کنیم با مانع ترس روبرو می شویم. من سال ها در کانادا، ایالات متحده و انگلستان تجارت کرده ام. بارها به زنان و مردانی برخورده ام که با مانع ترس مواجه شده و ادامه نداده اند. آنها کسانی بودند که باید موفق می شدند؛ اما موفق نشدند. آیا مانع ترس شما یا کسب و کارتان را با مشکل روبرو کرده است؟ کار را انجام دهید و مطمئن باشید که پشیمان نخواهید شد. نترسید، کسب و کار خود را آغاز کنید دو روز پیش با مرد جوانی سخن می گفتم که قرار بود ماه آینده از دانشگاه فارغ التحصیل شود. او به این فکر بود که بعد از فارغ التحصیلی شرایط کارش به چه شکل رقم خواهد خورد و به چه شغلی مشغول خواهد شد؟ و پاسخ سوالش را پیدا نمی کرد. این سوال را مطرح کردم: «تمایل دارد ماهیانه چه مقدار پول دریافت کند؟» آن مقدار پولی که مد نظر وی قرار داشت بیشتر از مقداری بود که 99 درصد شرکتها و سازمان های آمریکایی قادر به پرداخت آن بودند. در ادامه از او پرسیدم: «آیا بهتر نیست که برای خودت کسب و کار جدیدی راه بیاندازی و برای خودت کار کنی؟ هر شرکتی در دنیا که اکنون موفق شده است در ابتدا توسط شخصی راه اندازی شده است. اگر آنها قادر به انجام این کار بوده اند، قطعا تو نیز می توانی آن را به انجام برسانی.» پاسخ داد: «هیچ وقت در این مورد اندیشه نکرده بودم.» به او گفتم: « افراد زیادی در جامعه حضور دارند که دارای نیازهای متفاوتی هستند. نیازهای آنها را شناسایی کن و سعی در برآورده کردن آن نیازها داشته باش.» ما همیشه این گونه می پنداریم که اشخاص مسن باید شرکتی را تأسیس کنند. این اعتقادی بی پایه و پوچی است. سن و سال افراد ارتباط مستقیمی با آغاز کسب و کار جدید ندارد. سن و سال معنایی ندارد. در واقع جسارت، جاه طلبی و غلبه بر ترس در هنگام مواجه با ناشناخته ها است که لازمه ی ایجاد کسب و کار جدید است. عزم خود را جزم کنید، نیازها را شناسایی کنید و سعی در برطرف کردن آن نیاز ها داشته باشید.

منبع : کتاب الفبای موفقیت از پاپ پراکتور

  • علی خانی

هدف گذاری

۰۸
اسفند

آیا احساس می کنید زندگی خسته کننده و ملال آور است؟ زندگی می تواند ماجراجویی هیجان انگیز باشد؛ اما این شما هستید که می توانید زندگی را هیجان بخش کنید. به تازگی مقاله ای از جان گودارد را مطالعه کرده ام و بسیار تحت تاثیر قرار گرفته ام. من نمی توانم تصور کنم که گودارد لحظه ای از زندگی اش را در کسالت گذرانده باشد. وقتی او پانزده ساله بود، 127 هدف چالش برانگیز را برای خود در نظر گرفته و فهرست کرده بود و با تمام وجود برای تحقق آنها تلاش می کرد. از جمله کارهایی که می خواست انجام دهد؛ طی کردن رود نیل بود (نیل که بزرگترین رودخانه ی جهان است. او می خواست کنگو و قلهی اورست را فتح کند. او به همه ی هدف های خود دست پیدا کرد. در زمانی که من این مطلب را می نویسم، جان گودارد به 108 هدف خود دست پیدا کرده است. یکی از هدف های او پرواز با هواپیمای مافوق صوت ب-1 بود. این هواپیما پیشرفته ترین هواپیمایی نیروی هوایی آمریکاست. این هواپیما می تواند به سرعت مافوق صوت پرواز کند و رادارها قادر به شناسایی آن نیستند. او در تاریخ 3 نوامبر سال 1989 در تگزاس با این هواپیما پرواز کرد. گودارد قبلا با 47 نوع هواپیما مختلف پرواز کرده بود که از جمله ی آنها می توان به هواپیماهای اف-4 فانتوم و جنگنده ی بمب افکن اف-11 اشاره کرد.
جان گودارد توانسته است 12 قله مرتفع جهان را فتح کند. 14 سفر اکتشافی را به انجام رسانده است، از 15 رودخانه ی خروشان دنیا عبور کرد، به 120 کشور سفر کرد.

هدف گذاری یکی از اصول اساسی در زندگی است. نه به خاطر اینکه مورد تشویق دیگران قرار بگیریم و بتوانیم نظر دیگران را به خود جلب کنیم، بلکه به علت پاداشها و رضایت درونی هدف گذاری کنید. هدف گذاری باعث می شود شما به طور پیوسته رشد کنید و به انسان بهتری تبدیل شوید.
باید همواره در حال تلاش برای تحقق اهداف خود باشید. کسی که اهدافی والا برای خود تعیین کند و به آنها برسد، تبدیل به انسانی بزرگ و ارزشمند می شود و کسی که هدفهای ناچیز و کوچکی برای خود تعیین کند و به آن ها برسد تبدیل
به انسانی کوچک می شود.
در طی سال های گذشته کارت هایی درست کرده ام که آن ها را کارت هدف گذاری نامیده ام. هرگاه در یک همایش صحبت می کنم، روی هر یک از صندلی ها یک کارت قرار میدهم. واکنش کسانی که کارت ها را دریافت می کنند، متفاوت است. بعضی ها یکی از این کارت ها را برمی دارند، به آن نگاه می کند، لبخند می زند و آن را دوباره سرجایش می گذارد. برخی دیگر کارت را به سرعت می خوانند و تقاضای کارت های بیشتری می کنند. این کارت ها، کارت های معمولی هستند که روی یک طرف آن یک عبارت مثبت و در سمت دیگر آن فضایی در نظر گرفته شده است تا شخص بتواند هدف اش را بر روی آن بنویسد. ما از افراد می خواهیم آن را در کیف یا جیبشان قرار دهند؛ بعد هرگاه که کارت را لمس می کنند، به یاد اهدافشان می افتند. ' ' ' شما هم از این روش استفاده کنید آن چه بر روی کارت می نویسید، سرانجام به آن دست می یابید و البته در صورتی که پیوسته کارت را بخوانید.

بررسی ها نشان می دهند که تنها 13 درصد افراد هدفهایی واضح برای خود مشخص کرده اند. بر اساس این آمار 87 درصد از ما هدف واضح و شفافی ندارند. از سوی دیگر تنها 3 درصد هدف شان را مکتوب می کنند که این 3 درصد بیشترین درآمد را در جامعه به خود اختصاص داده اند. آنها زندگی سراسر از معنا و هدف را تجربه می کنند. من از سال 1961 تا به حال این کارت ها را برای خود تهیه می کنم و آن ها را در جیبم می گذارم و به این نتیجه رسیده ام که این کارت ها معجزه می کنند. تهیه ی این کارت در حالی که بسیار ساده است اما بسیار اثربخش است. در زندگی چه چیزی را واقعا می خواهید؟ آیا این را می دانید؟ هدفتان را روی کارتی بنویسید و آن را در جیبتان بگذارید. نتیجه شما را حیرت زده خواهد کرد.
اگر کسی با اطمینان در راستای رویاهایش حرکت کند و برای تحقق آن زندگی که در ذهنش تصور کرده است تلاش کند، با موفقیت دور از انتظار روبرو خواهد شد. »
هنری دیوید تروی
چند سال قبل به یکی از سخنرانی هایی که در همایش فروش در ایالات متحده برگزار شده بود گوش می دادم. در این سخنرانی مطلب بسیار جالبی مطرح شد که هرگز آن را فراموش نخواهم کرد. سخنران اظهار داشت : در مراسم تدفین آن چه که بسیار باعث تاسف است، این نیست که بدن کسی میمیرد، بلکه مهم مرگ همه ی آرزوها و رویاها اوست. به مرگ میلیون ها نفر فکر کنید که با رویاها و آرزوهایی که تنها آن ها توانایی تحقق آن را داشتند دفن می شوند. به مرگ میلیون ها نفر فکر کنید که هرگز در زندگی شان هدفی نداشته اند. خانه ای که قصد ساختنش را داشتند و هرگز نساختند. کسب و کاری که می خواستند شروع کنند و هرگز شروع نکردند، اتومبیلی که رویای داشتن آن را داشتند و ولی به آن دست نیافتند. سفری که می خواستند بروند و نرفتند. می خواهید چه کاره شوید، می خواهید چه کاری انجام دهید، می خواهید چه چیزی داشته باشید؟ تصمیمتان را بگیرید، همین حالا این کار را انجام دهید. هرگز هدف گذاری را به تعویق نیاندازید، همین امروز اهدافی را به طور واضح برای خود تعیین کنید.
جیمزالن در کتاب انسان متفکر می نویسد: «ممکن است در حال حاضر شرایط نامطلوبی داشته باشید؛ اما اگر که هدف و رویایی داشته باشید و برای رسیدن به آن تلاش کنید، شک نکنید که زندگی شما مدت طولانی به این شکل باقی نمی ماند .» هرگز به دنبال آن نباشید که تمام شرایط دلخواه فراهم شود و سپس دست به اقدام بزنید. هدفتان را مکتوب کنید. هدف تان را روی یک کارت بنویسید و آن کارت را با خود حمل کنید. روزی چند بار این هدف مکتوب شده را بخوانید. ممکن است به نظر برسد که کار بسیار ساده ای است؛ اما باور کنید هر کس این کار را انجام دهد، موفق می شود. این اقدام تفاوت بین افراد فقیر، ثروتمند، ضعیف، قدرتمند، افسرده و دل شاد را رقم می زند. موفق ترین اشخاص کسانی هستند که همیشه هدفهایی واضح و شفافی برای خود تعیین کرده اند.
کسانی که هدفی برای خود مشخص می کنند، موفق می شوند؛ زیرا می دانند که به کجا می روند و مقصد را برای خود مشخص کرده اند.
موضوع به همین سادگی است، راه دیگری برای موفقیت وجود ندارد. 

رشد و پیشرفت مستمر در زندگی شما یا در حال پیشرفت هستید و یا پسرفت. در اطراف خود چند نفر را می شناسید که پس از به دست آوردن یک دستاورد و موفقیت در روند پیشرفت آن ها توقف ایجاد شد و پس رفت کردند؟ هموارد لازم است راه های بهتری برای رشد و پیشرفت پیدا کنیم و از موفقیتی که به آن دست یافته ایم فراتر رویم. آیا شنیده اید که می گویند: همه موفقیت را دوست دارند، اما همه تمایل ندارند تغییرات لازم برای موفقیت را ایجاد کنند. در اینجا منظور من از تغییر، رشد و بالندگی است.
بسیاری از شرکت ها و کمپانی های بزرگ تنها به این دلیل که فکر کرده اند برای همیشه موفقیت را تصاحب کرده اند و دیگر احتیاج به تغییر و رشد ندارند، نابود شدند و از بین رفتند. در صورتی که موفقیت قابل تصاحب نیست، شما تنها می توانید آن را قرض بگیرید و برای داشتن آن باید همواره بهای آن را پرداخت کنید.
زندگی یعنی رشد: اگر از لحاظ ذهنی و معنوی رشد نکنیم، مرده ای بیش نیستیم

پس سعی کنید در زندگی رسالت شخصی و هدف خوذ را پیدا کنید و در مسیر آن قدم بردارید

  • علی خانی